جدول جو
جدول جو

معنی پابرهنه - جستجوی لغت در جدول جو

پابرهنه
بی کفش، بی چیز تهیدست، بدون پاپوش: (شه چو عجز آن حکیمان را بدید پابرهنه جانب مسجد دوید) (مثنوی)
تصویری از پابرهنه
تصویر پابرهنه
فرهنگ لغت هوشیار
پابرهنه
کسی که کفش و جوراب در پا ندارد، برای مثال شه چو عجز آن حکیمان را بدید / پابرهنه جانب مسجد دوید (مولوی - ۳۷)، کنایه از بی چیز، تهیدست
تصویری از پابرهنه
تصویر پابرهنه
فرهنگ فارسی عمید
پابرهنه
((بِ رِ نِ))
بی کفش، تهیدست، بی چیز
تصویری از پابرهنه
تصویر پابرهنه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پا برهنه
تصویر پا برهنه
کنایه از شخص بی چیز
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که نام او را در سیاهه سربازان بنیچه دهات مینوشتند در صورتیکه بجای خود کس دیگری را بخدمت سربازی اعزام میکرد ماهانه ای باو می پرداخت (قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای برهنه
تصویر پای برهنه
پاپتی پا برهنه حافی. پای برهنه شدن پاپتی شدن حفوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جابرانه
تصویر جابرانه
ستمگرانه ستمگرانه ستمکارانه ظالمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جابرانه
تصویر جابرانه
((بِ نِ))
ظالمانه، ستمکارانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جابرانه
تصویر جابرانه
ستمکارانه، ستمگرانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارینه
تصویر پارینه
قدیمی، ماضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پارینه
تصویر پارینه
منسوب و مربوط بسال گذشته منسوب به پار پارسالین پارین: (که تقویم پارینه نایدبکار) (سعدی)، سال گذشته سال پیش پار، کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارینه
تصویر پارینه
پارسالی، برای مثال گفتمت امسال شدی به ز پار / رو که همان احمد پارینه ای (سنائی۲ - ۴۹۴)، سال گذشته، سال پیش، کهنه، دیرینه، قدیمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرهنه
تصویر مبرهنه
مبرهنه در فارسی مونث مبرهن: ، آشکار پروهان دار مونث مبرهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارینه
تصویر پارینه
((نِ))
منسوب به سال گذشته، سال گذشته، کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهنه
تصویر برهنه
عریان، لخت، عور، بی پوشش، بحریت، لخت مادر زادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهنه
تصویر برهنه
((ب ِ رَ نِ))
لخت، عریان، آشکار، پدیدار، فاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهنه
تصویر برهنه
کسی که لباس بر تن ندارد، ناپوشیده، لخت، عریان، ورت، رت، لاج، پتی، لچ، عور، تهک، اوروت، غوشت، عاری، متجرّد، معرّیٰ
فرهنگ فارسی عمید