معنی جابرانه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جابرانه
پادرانه
- پادرانه
- کسی که نام او را در سیاهه سربازان بنیچه دهات مینوشتند در صورتیکه بجای خود کس دیگری را بخدمت سربازی اعزام میکرد ماهانه ای باو می پرداخت (قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
پابرهنه
- پابرهنه
- بی کفش، بی چیز تهیدست، بدون پاپوش: (شه چو عجز آن حکیمان را بدید پابرهنه جانب مسجد دوید) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار