- پابازی
- رقص
معنی پابازی - جستجوی لغت در جدول جو
- پابازی
- پای کوبی، پاکوبی، رقص،
برای مثال معلم چون کند دستان نوازی / کند کودک به پیشش پای بازی (فخرالدین اسعد - ۱۳۲)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکی از مواد کار و برنامه رشته مجسمه سازی در هنرستانها و آن ساختن پا بوسیله گل و موم و غیره است از روی مدل زنده مقابل دست سازی
عمل پاکباز عمل آن کسی که هر چه دارد در قمار و عشق یا در هواهای دیگر دهد و از ناداشت نیندیشد، عشق پاک عشقی که با هوای نفس آمیخته نباشد
وارستگی، از خود گذشتگی
پای کوب، پاکوب، رقاص
یکدندگی
شراکت
مغایرت
منسوب به ابخاز از مردم ابخاز
جمع بزر آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک
دراز بودن پا، تجاوز از حد خود (قس. دست درازی)، نوعی نان شیرینی مشبک معادل کف پایی
استقامت پا برجایی، اعتبار
توسرخ
تو سرخ
کمترین و خردترین بها، هیچ نداشتن، یک پاپاسی نداشتن
دلباختگی
دیگ ابزار
آنتی بیوتیک
تزکیه
حفاظت، حراست
حشو و زاید، طفیلی، انگل
خزانی خریفی
پاشا شدن امارت یافتن
نگهبانی نگاهبانی حراست
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
ستون بزرگ شه تیر
پای کوبی رقص
نهایی انتهایی آخرین: (حجت بنصیحت مسلمانی گفتت سخنی درست و پایانی) (ناصر خسرو)
صفت مکانی که چندان گود نباشد
آنکه هر چه دارد بازد مقامری که هر چه دارد بازد پاکبازنده، کسی که در قمار دغلی نکند، عاشقی که بنظر پاک بمعشوق نگرد عاشقی که عشق او آمیخته با شهوت نباشد عاشق پاک نظر، زاهد مجرد تارک دنیا، کسی که بدون توقع و چشمداشت بخدا عشق میورزد
عمل پاکار، شغل و پیشه پاکار