جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ابازیر

ابازیر

ابازیر
جمع بزر آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک
ابازیر
فرهنگ لغت هوشیار

ابازیر

ابازیر
جَمعِ واژۀ عربی ِ ابزار فارسی. آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک. دیگ افزارها. توابل. بوزار. افحاء
لغت نامه دهخدا

ابازیم

ابازیم
جَمعِ واژۀ اِبزیم، و آن زبانه ای باشد در یک سر کمربند که در حلقه ای که در سر دیگر آن است جای گیرد
لغت نامه دهخدا

بازیر

بازیر
نام شهری بوده است در مسیر اسکندر از باختر به هند، بقول آریان (کتاب 4، فصل 9 بند 4)، اسکندر پس از تسخیر ’ماساگ’ امیدوار گشت که شهر ’بازیر’ را به آسانی بتصرف آرد و ’سنوس’ را فرستاد آنرا بگیرد، اما سنوس موفق به تسلیم اهالی بازیر نشد، اسکندر بطرف شهر مزبور رفت و شنید که از طرف یکی از امرای هند عده ای بکمک شهر حرکت کرده اند، دستور داد سنوس قلعه ای ساخته در آن ساخلو گذارد ... در غیاب او اهالی شهر عده کم مقدونی ها را دیده بیرون آمدند و جنگی سخت روی داد و بهره مندی با مقدونی ها گردید، یعنی 500 نفراز اهالی کشته شد، 65 نفر اسیر گشت ... بعداً اهالی بازیر شبانه شهر را تخلیه کردند و با سایر خارجیها به قلۀ کوه ’آاُرن’ پناه بردند ...، رجوع شود به (ایران باستان، ج 2 ص 1773)
لغت نامه دهخدا