جدول جو
جدول جو

معنی ویشکون - جستجوی لغت در جدول جو

ویشکون
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویشکا
تصویر ویشکا
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی رشت
فرهنگ نامهای ایرانی
ساز زهی دارای چهار سیم که با تکیه دادن بر شانه و به وسیلۀ آرشه نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشگون
تصویر وشگون
عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نشگون، نشگنج، اشکنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشکول
تصویر وشکول
چابک و چالاک، کاری، حریص در کار
فرهنگ فارسی عمید
تومانی به آذربایجان: حمداﷲ مستوفی در نزهه القلوب آرد: تومان پیشکین، درین تومان هفت شهرست: پیشکین و خیاو و انار و ارجاق و اهر و تکلفه و کلیبر، پیشکین از اقلیم چهارم است، طولش از جزایر خالدات ’فب ک’ و عرض از خط استوار ’لزم’و در اول وراوی میخواندند چون پیشکین گرجی حاکم آنجا شد بدو معروف گشت، هوایش بعفونت مایل جهت آنکه شمالش را کوه سبلان مانع است و آبش از کوه سبلان می آید و غله و میوه بسیار باشد و اهل آنجا شافعی مذهب اند و بعضی حنفی و بعضی شیعه، حقوق دیوانیش پنجهزار و دویست دینارست، و ولایتش به اقطاع لشکر مقرر است کمابیش پنج تومان مقرری دارد، (نزههالقلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 82 و 83) و نیز رجوع به تاریخ غازان ص 88 و 96 شود، اما کلمه پیشکین محرف مشگین است، رجوع به مشگین (باختری و خاوری) در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود
نام ملک عزالدین از شاهان سلجوقی موصل:
چرا پیشکین خواند او را سپهر
که هست از چنان خسروان پیش مهر
اگر پیشکین برنویسند راست
بود کی پشین حرف بر وی گواست،
(رجوع به عزالدین و رجوع به اقبالنامۀ نظامی چ وحید ص 29 و 30 و 31 شود)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان، واقع در 55000گزی خاور رفسنجان و 5000گزی شمال رفسنجان به کرمان. دارای 27 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان با 310 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نشگون، نشگنج، (یادداشت مؤلف)، نشکون، وشگون، ویشگون، رجوع به نشگون شود،
- نیشگون گرفتن، نشگون گرفتن، رجوع به نشگون شود
لغت نامه دهخدا
(سِ رِشْکْ وَ)
بمعنی سرشکوان است. رجوع به سرشکوان شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار است که 350تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، رجوع به سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 23 و 107 شود
لغت نامه دهخدا
نام سابق شهرستانی از استان پنجم کشور که امروز به ایلام شهرت دارد، رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران استان پنجم شهرستان ایلام شود، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام کوهی به دوهزار مازندران، (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 153)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری زرند و 7 هزارگزی جنوب راه مالرو زرند راور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
مرکّب از: بی + سکون، جنبان. متحرک. (ناظم الاطباء) ، مشوش. مضطرب. بی آرام:
هر جا که دلی است در غم تو
بیصبر و قرار و بیسکون باد.
حافظ.
، کسی که از شوخی هیچ جا قرار نگیرد. (غیاث)، شوخ که در هیچ جا قرار نگیرد. (آنندراج)، رجوع به سکون شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
برگردانیده. مقلوب. صورتی از باژگون و واژگون. رجوع به باژگون و باشگون و باژگونه و واژگونه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ)
داس بی دندان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ)
از دیه های ساوه. (تاریخ قم ص 140). از رستاق ساوۀ طسوج قیستین. (تاریخ قم ص 114)
لغت نامه دهخدا
(یُ لُنْ)
ویلن. یکی از سازهای زهی که می تواند آهنگهای حساس و هیجان انگیز را اجراکند. این ساز در اصل شرقی بوده و بعد از جنگهای صلیبی به اروپا رفته است. این ساز دارای چهار سیم ’می’، ’لا’، ’ر’ و ’سل’ است و به دو طریق نواخته می شود، یکی به وسیلۀ طریقۀ آرشه ای و دیگر پیتسیکاتو که نواختن با ضربات انگشت است، ومورد اخیر استثنایی است. ته ویولون به هنگام نواختن در زیر چانه قرار می گیرد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نام تیره ای از چرام (قسمت دوم از اقسام چهار بنچۀ ایل جانکی کوه گیلویۀ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
(نَخْ / نَخْ وَ تَ)
گستریدن. (حاشیۀ فرهنگ اسدی). رجوع به ویشیده شود، پیچیدن
لغت نامه دهخدا
دهی واقع در دوفرسنگی میانۀ جنوب و مشرق گله دار
لغت نامه دهخدا
عمل گرفتن عضوی از بدن با دو سر انگشت یا دو سر ناخن دست چنانکه بدرد آید: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج. (عنصری. لفااق. 56)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشکول
تصویر وشکول
مرد جلد و چابک و مجرب درکارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشکون
تصویر وشکون
گوشت عضوی از بدن کسی را بین دو انگشت فشردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویسکوز
تصویر ویسکوز
فرانسوی رشتار
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از سازهای زهی که میتواند آهنگهای حساس و هیجان انگیز را اجرا کند. این ساز در اصل شرقی بوده و بعد از جنگهای صلیبی بار و پا رفته است. ویولون را باین شکل و هیئت ابتدا در ایتالیا ساخته اند. ساز مذکور دارای چهار سیم (می) (می) (لا) (ر) و (سل) است و بدو طریق نواخته میشود. یکی بوسیله طریقه آرشه یی و دیگر پیتسیکاتو که نواختن باضربات انگشت است و مورد اخیر استثنایی است. ته ویولون بهنگام نواختن در زیر چانه چپ قرا میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورشکین
تصویر ورشکین
شکستگی استخوان (یا استخوانهای) سینه، عوارض و دردهای قفسه صدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیشگون
تصویر نیشگون
فشار بجایی از بدن کسی بوسیله دو انگشت شست و سبابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشکون
تصویر سرشکون
پرده ای که در شب زفاف پیش عروس آویزند کله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویولون
تصویر ویولون
از سازهای زهی که چهار سیم دارد و با آرشه نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیشگون
تصویر نیشگون
گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن با دو انگشت شست و اشاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وشکون
تصویر وشکون
((و))
نیشگون، قسمت کوچکی از گوشت یا پوست بدن کسی را بین دو انگشت فشردن
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان پایین خیابان لیتکوه در بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
خویشاوند
فرهنگ گویش مازندرانی
شکفتن
فرهنگ گویش مازندرانی