جدول جو
جدول جو

معنی وشگون

وشگون
عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نشگون، نشگنج، اشکنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
تصویری از وشگون
تصویر وشگون
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با وشگون

وشگون

وشگون
در تداول، نشکون. نشکنج. نخجل. نشگون. نیشگون. قرض. منگش. (یادداشت مؤلف).
- وشگون گرفتن، نشگون گرفتن. شکنجیدن
لغت نامه دهخدا

نشگون

نشگون
وِشگون، عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نِشگُنج، اِشکُنج، نَخجَل، نَخچَل، نَخجیل، نیلَک
نشگون
فرهنگ فارسی عمید

نشگون

نشگون
عمل گرفتن عضوی از بدن با دو سر انگشت یا دو سر ناخن دست چنانکه بدرد آید: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج. (عنصری. لفااق. 56)
فرهنگ لغت هوشیار

واگون

واگون
وسیله نقلیه ای که روی راه آهن راه رود و مسافر و بار حمل کند و آن در سابق توسط اسب کشیده میشد و امروزه بوسیله سوخت زغال سنگ یا نفت و یا بوسیله الکتریک حرکت کند قطار راه آهن: (هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون ازدنگ دنگ واگون ازهایهای واگون) (بهار. 310: 2) (مراد واگون اسبی قدیم تهران است) توضیح در زبان فرانسوی این کلمه فقط بوسیله نقلیه ای که جهت حمل بار یا حیوانات بکار رود اطلاق شود و برای حمل مسافرکلمه و یچر رابکار برند. یا واگون اسبی. واگونی که بوسیله اسب حرکت کند. توضیح در تهران تا اوایل سلطنت پهلوی این وسیله دایر بوده است، هر یک از اطاقک های یک قطار راه آهن
فرهنگ لغت هوشیار

نشگون

نشگون
نیشگون، گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن با دو سر انگشت، نشکنج
نشگون
فرهنگ فارسی معین

وشکون

وشکون
نیشگون، قسمت کوچکی از گوشت یا پوست بدن کسی را بین دو انگشت فشردن
وشکون
فرهنگ فارسی معین

لشگون

لشگون
دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 114هزارگزی جنوب خاوری کنگان، کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر و مالاریائی و دارای 185 تن سکنه. شیعه، فارسی زبان. آب آن از چاه، محصول آنجا غلات و تنباکو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا