جدول جو
جدول جو

معنی ویسگان - جستجوی لغت در جدول جو

ویسگان
(سَ / سِ)
افراد خاندان ویسه. خانوادۀ ویسه. منسوبان ویسه:
چو بیژن به نستیهن اندررسید
درفش سر ویسگان را بدید.
فردوسی.
سر ویسگان است هومان به نام
که تیغش دل شیر داردنیام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیستان
تصویر بیستان
(دخترانه)
جالیز (نگارش کردی: بستان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وادگان
تصویر وادگان
(پسرانه)
نام شخصی در وندیداد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بدسگان
تصویر بدسگان
گیاهی با ساقه های باریک، دراز و زرد رنگ که معمولاً در نیزارها و آب های ایستاده می روید، عشقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آویژگان
تصویر آویژگان
ویژگان، خواص، نزدیکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میستان
تصویر میستان
میخانه، میکده، خم خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیستان
تصویر نیستان
جایی که نی فراوان روییده باشد، نیزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بویگان
تصویر بویگان
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، پرکام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریسمان
تصویر ریسمان
رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
روز سیزدهم تیرماه، جشنی که در این روز در ایران باستان، برپا می کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیاگان
تصویر نیاگان
نیاکان، اجداد، پدران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیسبان
تصویر سیسبان
درختی با برگ های پهن، گل های سفید و تخم هایی به رنگ زرد یا سیاه که در طب قدیم برای تقویت معده و معالجۀ اسهال به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
(ژَ / ژِ)
جمع واژۀ ویژه. خاصان و خاصگان. (برهان). خواص. خاصگان:
دگر هفته آمد به نخجیرگاه
خود و موبد و ویژگان سپاه.
فردوسی.
بفرمود تا نوذر آمد به پیش
ابا ویژگان و بزرگان خویش.
فردوسی.
از آن ویژگان پنج تن را ببرد
که بودند بامغز و هشیار و گرد.
فردوسی.
خود و ویژگان بر هیونان چست
بباید به آسودگی راه جست.
فردوسی.
ابا ویژگان ماند وامق به جنگ
نه روی گریز و نه جای درنگ.
عنصری.
سپهدار با ویژگان گفت هین
گرید از پسم گرزو شمشیر کین.
اسدی (گرشاسب نامه).
همان نامور ویژگان را که داشت
برون برد در ره عنان برگماشت.
اسدی (گرشاسب نامه).
مر آن ویژگان را همانجا بماند
به یزدان پناهید و باره براند.
اسدی (گرشاسب نامه).
وز آنجای با ویژگان رفت چیر
سوی لشکرش همچو ارغنده شیر.
اسدی (گرشاسب نامه).
کسی بر شه آن راز بگشاد زود
شه از ویژگان هرکه شایسته بود.
اسدی (گرشاسب نامه).
روزی از تخت و تاج کرد کنار
رفت با ویژگان خود به شکار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه با 626 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
دهی است از دهستان ویسیان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد با 600 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، دارای 117 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، گردو و آلو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
میخانه میکده: به خنجر زمین را میستان کنیم به نیزه هوا را نیستان کنیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیمگان
تصویر نیمگان
نیم نیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیستان
تصویر نیستان
جاییس که در آن نی فراوان روید: نی زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدسگان
تصویر بدسگان
نیلوفر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیسبان
تصویر سیسبان
تخم گیاه پنج انگشت است که آن را حب الفقد نیز نامد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
نام روز سیزدهم از ماه تیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریسمان
تصویر ریسمان
نخ تابیده از چند نخ مانند طناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویگان
تصویر بویگان
بچه دان زهدان رحم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ویژه (وزان کوه با ویژگان سوی دشت در آمد یکی گرد بیشه بگشت. (گرشا) بگردش (بگرد عماری ویس) خادمان و نامداران گزیده ویژگان و جانسپاران. (ویس ورامین)، مصون، مخصوصا خصوصا: (که دشنام او ویژه دشنام ماست) که او از پی و خون و اندام ماست) (شا)، تلگراف لوکس یا بویژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویژگان
تصویر ویژگان
((ژَ))
دوستان خاص، نزدیکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویزگان
تصویر آویزگان
پناه، مستمسک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
((رْ یا رَ))
جشنی که ایرانیان در روز سیزده از ماه تیر (تیر روز) برپا می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویژگان
تصویر ویژگان
خواص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سویگان
تصویر سویگان
بعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیرگان
تصویر سیرگان
سیرجان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیوگان
تصویر بیوگان
عروس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیدگان
تصویر دیدگان
انظار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریزگان
تصویر ریزگان
جزئیات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریسمان
تصویر ریسمان
طناب
فرهنگ واژه فارسی سره