مرکّب از: ویح، کلمه ترحم + ’ک’ خطاب، این کلمه بیشتر در مقام ترحم گفته میشود: گفت ویحک چه کس توانی بود این چنین خاکسار و خون آلود. نظامی. ، به معنی ویل نیز آید. ای وای بر تو، و در مقام تعجب نیز آید: چرا عمر کرکس دوصد سال ویحک نماند فزونتر ز سالی پرستو. رودکی. سی نشد سال عمر تو ویحک سال زاد تو را شمار نداشت. مسعودسعد. بوسه خواهم داد ویحک بند پندآموز را لاجرم زین بند چنبروار شد بالای من. خاقانی
مُرَکَّب اَز: ویح، کلمه ترحم + ’ک’ خطاب، این کلمه بیشتر در مقام ترحم گفته میشود: گفت ویحک چه کس توانی بود این چنین خاکسار و خون آلود. نظامی. ، به معنی ویل نیز آید. ای وای بر تو، و در مقام تعجب نیز آید: چرا عمر کرکس دوصد سال ویحک نماند فزونتر ز سالی پرستو. رودکی. سی نشد سال عمر تو ویحک سال زاد تو را شمار نداشت. مسعودسعد. بوسه خواهم داد ویحک بند پندآموز را لاجرم زین بند چنبروار شد بالای من. خاقانی
ویحک در فارسی ریکه ای نیکو ای نیکبخت، ای بدبخت وای برتو کلمه ایست که در مواقع ذیل استعمال شود: الف - در مقام ترحم: (گفت ویحک چه کس توانی بود این چنین خاکسار و خون آلودخ) (هفت پیکر) ب - درهنگام تعجب خوشا بر تو، بمعنی ویل آید افسوس برتو خ. افسوس بر تو، گفت: ویحک خدای بتواند مزد بدهد گناه بستاند. (سنائی)
ویحک در فارسی ریکه ای نیکو ای نیکبخت، ای بدبخت وای برتو کلمه ایست که در مواقع ذیل استعمال شود: الف - در مقام ترحم: (گفت ویحک چه کس توانی بود این چنین خاکسار و خون آلودخ) (هفت پیکر) ب - درهنگام تعجب خوشا بر تو، بمعنی ویل آید افسوس برتو خ. افسوس بر تو، گفت: ویحک خدای بتواند مزد بدهد گناه بستاند. (سنائی)
کلمه ای است که چون از چیزی نفرت نمایند گویند. (برهان)، به معنی ویحک است، و آن لفظی است عربی و کلمه ترحم است یعنی ای نیک بخت و ای نیک و ای خوب، و بعضی گویند به معنی وای است که در وقت تأسف و کف دست بر هم سودن گویند، و به معنی ویلک هم استعمال کنند و آن لفظی است عربی و کلمه عذاب است یعنی ای بدبخت و ای زشت و ای زبون و ای بد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). ویک به جای ویحک باشد. رودکی سمرقندی گفت: ماده گفتا هیچ شرمت نیست ویک چون سبکساری نه بد دانی نه نیک. (لغت فرس چ اقبال ص 257) (و در چ هرن (از لغت فرس) آمده ویک به معنی ویحک و چنان پندارم که هر دو تازی اند ولیکن ویک مستعمل است). در صحاح الفرس مصرع دوم ’پس سبکساری...’ است و در منتخب فرس میرزا ابراهیم ذیل لغت ویک آمده ویک نیکبخت و به عربی ویحک باشد. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : خشمش آمد و همانگه گفت ویک خواست کاو را برکند از دیده کیک. رودکی. اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک تو با شاخ بد برمیاغاز ویک. فردوسی. سخن گفتن نغز و گفتار نیک نگردد کهن تا جهان است ویک. فردوسی. پشیمان نگردد کس از کار نیک نکوتر ز نیکی چه چیز است ویک ؟ اسدی
کلمه ای است که چون از چیزی نفرت نمایند گویند. (برهان)، به معنی ویحک است، و آن لفظی است عربی و کلمه ترحم است یعنی ای نیک بخت و ای نیک و ای خوب، و بعضی گویند به معنی وای است که در وقت تأسف و کف دست بر هم سودن گویند، و به معنی ویلک هم استعمال کنند و آن لفظی است عربی و کلمه عذاب است یعنی ای بدبخت و ای زشت و ای زبون و ای بد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). ویک به جای ویحک باشد. رودکی سمرقندی گفت: ماده گفتا هیچ شرمت نیست ویک چون سبکساری نه بد دانی نه نیک. (لغت فرس چ اقبال ص 257) (و در چ هرن (از لغت فرس) آمده ویک به معنی ویحک و چنان پندارم که هر دو تازی اند ولیکن ویک مستعمل است). در صحاح الفرس مصرع دوم ’پس سبکساری...’ است و در منتخب فرس میرزا ابراهیم ذیل لغت ویک آمده ویک نیکبخت و به عربی ویحک باشد. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : خشمش آمد و همانگه گفت ویک خواست کاو را برکند از دیده کیک. رودکی. اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک تو با شاخ بد برمیاغاز ویک. فردوسی. سخن گفتن نغز و گفتار نیک نگردد کهن تا جهان است ویک. فردوسی. پشیمان نگردد کس از کار نیک نکوتر ز نیکی چه چیز است ویک ؟ اسدی
وای. کلمه ترحم است چنانکه ویل کلمه عذاب. یزیدی گوید هر دو به یک معنی است، ویح لزید و ویحاً له رفع آن بنابر اینکه مبتداست و نصب به تقدیر فعلی است و ویح زید و ویحه باز نصب به تقدیر فعلی است و ویحما زید به همان معنی است، یا اصل کلمه ’وی’ است که یک مرتبه به حاء پیوسته است و یک مرتبه به خاء و یک مرتبه به لام و یک مرتبه به یاء و یک مرتبه به سین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به ویخ و ویس و ویل شود
وای. کلمه ترحم است چنانکه ویل کلمه عذاب. یزیدی گوید هر دو به یک معنی است، ویح لزید و ویحاً له رفع آن بنابر اینکه مبتداست و نصب به تقدیر فعلی است و ویح زید و ویحه باز نصب به تقدیر فعلی است و ویحما زید به همان معنی است، یا اصل کلمه ’وی’ است که یک مرتبه به حاء پیوسته است و یک مرتبه به خاء و یک مرتبه به لام و یک مرتبه به یاء و یک مرتبه به سین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به ویخ و ویس و ویل شود
ویک در فارسی وای بر تو کلمه تعجب است وای بر تو، ویحک، توضیح در فارسی بصورت وک آمده: (ماده گفتا هیچ شرمت نیست و یک چون سبکساری نه بد دانی نه نیک) (رودکی)
ویک در فارسی وای بر تو کلمه تعجب است وای بر تو، ویحک، توضیح در فارسی بصورت وک آمده: (ماده گفتا هیچ شرمت نیست و یک چون سبکساری نه بد دانی نه نیک) (رودکی)