- ویار
- هوسی که در نخستین ماههای آبستنی در زمان بار داری پدید آید. و یار گاهی بصورت تهوع و استفراغ و گاه بشکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی بصورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آنرا بسیار دوست داشتن ظاهر میشود: زن آبستن که زیاد سیب بخورد بچه اش پسر میشود و اگر ویار اگر ویاراو ترشی باشد بچه دختر است)
معنی ویار - جستجوی لغت در جدول جو
- ویار ((وِ))
- میل شدید زنان حامله به بعضی از خوردنی ها
![تصویری از ویار](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/3/5/6/mon-0035672.jpg)
- ویار
- حالت زن آبستن در اوایل آبستنی که به برخی از خوراکی ها رغبت شدید پیدا می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگاهبان گاو پرورنده گاو محافظ گاو گاویار: پس بگاوبان گفت که این فرزند (فریدون) را بتو خواهم سپرد
![تصویری از زیار](https://jadvaljoo.ir/WordCard/nam/0/0/0/2/2/nam-0002202.jpg)
پستان آلای آمیزه ای سرگین و خاک که برپستان مالند تابچگان از شیر خوردن باز مانند
لبیشه لباشه ریسمانی بر سر چوبی که با آن دهان ستور بندند تا ناآرامی نکند
درست، تمام، راست، کامل، مهیاو صحیح، و بمعنی موج دریا و موج آب هم هست
مس زرد رومی خور داد ماه سیم رومی یکی از ماه های سریانی لاتینی تازی گشته هوا (هوا پارسی است) یکی از ماههای مشهور رومی مطابق ماه سوم بهار
میوه ای سبز و دراز و درشت که آنرا خام می خورند بوته آن دارای ساقه های نرم و سست و برگهای دندانه دار و گلهای زرد و بر سه قسم است خیار بالنگ و چنبر و درختی
![تصویری از عیار](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/6/4/amd-0016492.jpg)
زرنگ، چالاک، تردست، دزد
هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند
کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند
کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
![تصویری از تیار](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/1/6/amd-0021602.jpg)
موج، موج دریا
آماده، مهیا، ساخته، مالش، مالش دادن و لوله ساختن تریاک
تیار کردن: آماده ساختن، مهیا کردن
آماده، مهیا، ساخته، مالش، مالش دادن و لوله ساختن تریاک
تیار کردن: آماده ساختن، مهیا کردن
![تصویری از خیار](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/8/5/amd-0028560.jpg)
میوه ای سبز، کشیده و معطر، با تخم های سبز روشن در وسط، بوتۀ این میوه که دارای ساقه های نرم و سست، برگ های دندانه دار و گل های زرد می باشد
اختیار فسخ یا برهم زدن یا تنفیذ معامله یا عقد، برگزیده
اختیار فسخ یا برهم زدن یا تنفیذ معامله یا عقد، برگزیده
![تصویری از سیار](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/9/4/amd-0029464.jpg)
نان خورشی که از کشک درست کنند، کشکینه، کشک ساییده، برای مثال برد حالی زنش ز خانه به دوش / گرده ای چند و کاسه ای دو سیار (دقیقی - ۹۹)
![تصویری از شیار](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/0/3/amd-0030326.jpg)
خراش و شکاف باریک در روی چیزی، خراش یا شکافی که به وسیلۀ گاوآهن بر روی زمین ایجاد می کنند
شیار کردن: در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
شیار کردن: در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن