- ولوع
- آزور آزمند، آز آزمندی آزمند شدن حریص گشتن، آزمندی حرص، بسیارآزمند سخت حریص
معنی ولوع - جستجوی لغت در جدول جو
- ولوع ((وَ))
- آزمند، حریص
- ولوع
- بسیار آزمند، حریص و شیفته، (مصدر) آزمند شدن، حریص شدن به چیزی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسیار بلعنده، دیگ بزرگ
زبان بیرون آمده، راه فراخ، پیشرو اشتر
برآمد، پگاه، بردمیدن
گشاده چهرگی در زنان
داخل شدن، درآمدن در جایی
میزان صدا در هر سیستم صوتی، دکمه یا پیچی که با آن صدای سیستم صوتی را تنظیم می کنند
افتادن، فرود آمدن، قرار گرفتن، واقع شدن، در علوم ادبی مکتبی در شعر فارسی قرن دهم که ویژگی عمدۀ آن بیان واقعیت و پرهیز از اغراق های شاعرانه بود، واسوخت
ویژگی زنی که بسیار می زاید، بسیار زاینده
برآمدن خورشید یا ستاره، برآمدن، ظاهر شدن، سر زدن
زبان زدن سگ به ظرف، خوردن یا لیسیدن سگ چیزی را که در ظرف است
جمع ضعلع، پهلوها برها استخوان های پهلو کنار جانب، استخوان پهلو دنده، پهلو، هر یک از خطوط مستقیم یا یک سطح هندسی که محیط بر زوایاست، جمع اضلاع ضلوع
برآمدن آفتاب و مانند آن، طالع شدن، بر آمدن، ببالا بر شدن
شمشیر بران
پیش آمدن دست دادن، فرود آمدن، آشکارشدن اتفاق افتادن، فرود آمدن (مرغ از هوا)، بروز ظهور: (بعد از وقوع این قضیه در اندک روزی اسماعیل میرزا تغییر سلوک با او کرده)
(در یکی از فرهنگ ها این واژه را با وعواع برابر دانسته اند که درست نیست) زبان آور سخنگوی، دیده بان، شغال، روباه، کویر آواز سگ و گرگ و شغال ماده
منسوب به (ولی) : (حضرت ولوی مولوی)
زاینده بسیار زای بسیار زاینده (زن یا جانور)
درآمدن به درون آمدن در آمدن داخل شدن، دخول
ناشکیبا
استخوان های پهلو
Incidence, Occurrence
incidência, ocorrência
incidencia, ocurrencia
częstość, zdarzenie
частота , происшествие
частота , виникнення