ولوج ولوج لِجَه. درآمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). به جایی درشدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی) ، والجه به کسی رسیدن َ و آن دردی است، و فعل آن مجهول استعمال شود. (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا
ولوم ولوم میزان صدا در هر سیستم صوتی، دکمه یا پیچی که با آن صدای سیستم صوتی را تنظیم می کنند فرهنگ فارسی عمید