- ولوالی
- روده گوسفند که با گوشت و مصالح پر کرده و پخته باشند جرغند جگر آگند
معنی ولوالی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بانگ و فریاد کردن به گریه و زاریبرای مثال ذکری ز خدنگ تو و زلزال به سقسین / حرفی ز پرنگ تو و ولوال به بلغار (قاآنی - ۳۵۴)
پیاپی، پی در پی
پارچه پنبه یی سفید آهار داری که از آن پیراهن و زیر جامه و دیگر جامه ها سازند چلوار
حلوا پز حلوا فروش
حلوا فروش
حلوا پز، حلوافروش، برای مثال تو خواهی آستین افشان و خواهی روی در هم کش / مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی (سعدی۲ - ۶۰۸) ، آغشته به حلوا، علاقه مند به حلوا، برای مثال معده حلوایی بود حلوا کشد / معده صفرایی بود سرکا کشد (مولوی۱ - ۸۱۵)
مارمولک باغی که آنرا سام ابرص نیز گویند
پیاپی شونده، متصل، مسلسل
در تازی نیامده دیو کامه، دو دل، تن چیناک کسی که دارای وسواساست مردد دو دل
وطواطی در فارسی پرگوی: مرد
ویژگی چیزی که برای دریافت آن می توان صلوات فرستاد، رایگان
پیاپی، پشت سرهم
Consecutive
Finicky, Fussy, Obsessive, Obsessively, Scrupulous
consecutivo
exigente, obsessivo, obsessivamente, escrupuloso
quisquilloso, obsesivo, obsesivamente, escrupuloso
aufeinanderfolgend
kolejny
wybredny, obsesyjny, obsesyjnie, skrupulatny
последовательный
привередливый , привередливый , навязчивый , навязчиво , скрупулезный
послідовний
вибагливий , вередливий , нав'язливий , нав'язливо , прискіпливий
opeenvolgend
kieskeurig, obsessief, scrupuleus
pingelig, wählerisch, obsessiv, besessen, skrupulös
consecutivo
consécutif
pointilleux, difficile, obsessionnel, obsessionnellement, scrupuleux
consecutivo