معنی ولوال - فرهنگ فارسی عمید
معنی ولوال
ولوال
بانگ و فریاد کردن به گریه و زاریبرای مثال ذکری ز خدنگ تو و زلزال به سقسین / حرفی ز پرنگ تو و ولوال به بلغار (قاآنی - ۳۵۴)
تصویر ولوال
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ولوال
ولوال
ولوال
شدت اندوه. (منتهی الارب) ، جغد نر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ولوال
ولوال
بانگ و فریاد کردن زن، به ویل دعا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ولوالی
ولوالی
روده گوسفند که با گوشت و مصالح پر کرده و پخته باشند جرغند جگر آگند
فرهنگ لغت هوشیار
ولوالی
ولوالی
به لغت اهل سمرقند رودۀ گوسفند را گویند که با گوشت و مصالح پر کرده و پخته باشند. (برهان) (آنندراج). جرغند. جگرآگند. عصیب. نقانق. نکانه
لغت نامه دهخدا
ولوالج
ولوالج
شهری است از اعمال بدخشان پشت بلخ و طخارستان. (معجم البلدان). شهری است خرم به خراسان و قصبۀ تخارستان و با نعمت های بسیار و آب روان و مردمان آمیزنده. (حدود العالم) : گه به ولوالجم ولایت خویش گه به وخش و به کیج و ختلانم. روحی ولوالجی. تو را شیر خواندم همی تا بکشتی به یک زخم شیری به ولوالج اندر. فرخی
لغت نامه دهخدا
ولبال
ولبال
دهی است از دهستان مرکزی بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. سکنۀ آن 560 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.