جدول جو
جدول جو

معنی وقیه - جستجوی لغت در جدول جو

وقیه
(وُ قی یَ)
اوقیه. هفت مثقال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). وزنی از اوزان قدیمه معادل چهل درهم. جوهری گوید در گذشته چنین بود. (منتهی الارب). اوقیه هفت مثقال و چهل درهم است و نزد ما شصت وشش درهم و دوسوم درهم است. (از اقرب الموارد). نام وزن مقرری، و آن چهل درم باشد. (غیاث اللغات). لغتی است در اوقیه، و ضبط آن به ضم واو است اگرچه مردم آن را به فتح تلفظ کنند، و این نیز لغتی است که بعضی حکایت کرده اند و جمع آن وقی ّ و وقایا است مثل عطیه و عطایا. (اقرب الموارد از مصباح)
لغت نامه دهخدا
وقیه
وقیه در فارسی بنگرید به اقیه
تصویری از وقیه
تصویر وقیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رقیه
تصویر رقیه
(دخترانه)
نام یکی از چهار دختر پیامبر (ص) از خدیجه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وایه
تصویر وایه
وایا، بایسته، ضروری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقیه
تصویر لقیه
دیدن، دیدار کردن، استقبال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجیه
تصویر وجیه
نیکوروی، صاحب قدر و جاه، بزرگ قوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
عالم به احکام شرع، متخصص در علم فقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوقیه
تصویر اوقیه
جزئی از رطل، یک دوازدهم رطل، قریب ۷ مثقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
آنچه باقی مانده، مانده، بازمانده، به جامانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقیه
تصویر تقیه
خودداری از اظهار عقیده و مذهب یا تظاهر برخلاف عقیده، خود را هم مذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان، پرهیزکاری، پرهیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقیح
تصویر وقیح
بی شرم، شوخ چشم، بی حیا، پررو و گستاخ، زشت، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
فاصلۀ زمانی کوتاه، درنگ، ایست، کنایه از نقصان، رکود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقعه
تصویر وقعه
واقعه، حادثه، کارزار، جنگ
فرهنگ فارسی عمید
(شَ قی یَ)
مؤنث شوقی، قوه ای که محرک انسان شود. باعثه. (فرهنگ فارسی معین) ، آن جزء از مکتوب که در آن عرض اشتیاق می نمایند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قی یَ)
دراهم فوقیه، منسوب است به فوق که پادشاهی بود در روم. (منتهی الارب). رجوع به فوکاس شود
لغت نامه دهخدا
(قی یَ / یِ)
دینارهای مضروب قیصر روم بدان جهت که نامش (نام قیصر) قوق بوده. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنانیر قوقیه از سکه های قیصر است بدان جهت که او را قوق مینامیدند. (از اقرب الموارد). و در حدیث عبدالرحمان بن ابی بکر آمده است:هنگامی که خواستند با یزید در ایام زندگانی معاویه بیعت کنند: جئتم بها هرقلیه و قوقیه، یعنی بیعت با پسران ملوک سنت پادشاهان روم و عجم است. (النقود العربیه ص 124، 162). و از درهم ها که در آغاز انتشار اسلام رواج داشت قوقیه بود. مصحف فوقیه قیصر فوقایا (فوق). (النقود ص 24). منسوب به امپراتور فوکاس امپراتور بیزانس (602- 610 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَوْ وی)
مبالغۀ وقایه. (زوزنی). نگاه داشتن و حفظ نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ قی یَ)
وزنه ای معادل هفت مثقال. جوهری گوید در گذشته چنین بود ولی امروز متعارف در میان مردم و اطبا وزن ده درهم و 57 درهم است و آن یک استار و دو بخش ازسه بخش استار بود. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). چهل درم وزن. (آنندراج). ج، اواقی. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اوقیه نزد طبیبان ده درم سنگ است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بوزن مکه بسنگ زر هفت مثقال و نیم باشد و بسنگ سیم قریب ده درم و چهار دانگ باشد و گروهی گفته اند اوقیه دوازده درم سنگ باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). عوام اوقیه را بتصحیف حقه گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
دانا، دانشمند، دریابنده
فرهنگ لغت هوشیار
لقیه در فارسی: دیدار لقیه در فارسی: یک بار دیدار مونث لقی دیدار کننده یک بار دیدن، دیدار کردن ملاقات: جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربالله (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقیه
تصویر نقیه
کلمه، سخن و مونث نقی یعنی پاک و پاکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وایه
تصویر وایه
چیز ضروری محتاج الیه، حاجت مراد. چیز ضروری محتاج الیه، حاجت مراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیه
تصویر رقیه
دعا، افسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقیه
تصویر تقیه
پنهان کردن مذهب خویش، احتیاط کردن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقیه
تصویر اقیه
قریب 7 مثقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زقیه
تصویر زقیه
توده کپه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
بازمانده، بقیه چیزی، مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوقیه
تصویر شوقیه
انگیزنده مونث شوقی، قوه ای که محرک انسان شد باعثه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوقیه
تصویر سوقیه
منسوب به سوقی اهل بازار بازاریان، رعیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقیه
تصویر توقیه
حفظ نمودن و نگاهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
چهل درم از اندازه ها مقیاسی است برای وزن و آن را برابر با 12، 1 رطل 5، 7 مثقال 40 درم خالص نوشته اند، جمع اواقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واقیه
تصویر واقیه
مونث واقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقیح
تصویر وقیح
گستاخ، بی شرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
مانده، دیگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
دین شناس
فرهنگ واژه فارسی سره