هنگامی. زمانی. (ناظم الاطباء) : اگر شمارا وقتی به طرف هند عزیمت و حرکتی اتفاق افتد... (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور ص 11 از فرهنگ فارسی معین). - وقتی که، هنگامی که. - تا وقتی که، تا زمانی که. مادام که. (ناظم الاطباء)
هنگامی. زمانی. (ناظم الاطباء) : اگر شمارا وقتی به طرف هند عزیمت و حرکتی اتفاق افتد... (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور ص 11 از فرهنگ فارسی معین). - وقتی که، هنگامی که. - تا وقتی که، تا زمانی که. مادام که. (ناظم الاطباء)
منسوب به موقت. آنچه به زمان ناپایدار نسبت دارد: تصمیم موقتی، تأخیرموقتی. چیزی که پایدار نبود و همیشگی نباشد. (ناظم الاطباء). آنچه در مدتی محدود و معین به جا ماند. مقابل دایمی. مقابل همیشگی. کلمه ’موقت’ همین مفهوم رامی رساند و احتیاجی به افزودن ’ی’ نیست، ولی در تداول موقتی بسیار به کار می رود. عارضی. وقتی. هنگامی. - ادویۀ موقتی، داروها که تأثیر محدود دارد. که اثر آن محدود به مدتی کم است
منسوب به موقت. آنچه به زمان ناپایدار نسبت دارد: تصمیم موقتی، تأخیرموقتی. چیزی که پایدار نبود و همیشگی نباشد. (ناظم الاطباء). آنچه در مدتی محدود و معین به جا ماند. مقابل دایمی. مقابل همیشگی. کلمه ’موقت’ همین مفهوم رامی رساند و احتیاجی به افزودن ’ی’ نیست، ولی در تداول موقتی بسیار به کار می رود. عارضی. وقتی. هنگامی. - ادویۀ موقتی، داروها که تأثیر محدود دارد. که اثر آن محدود به مدتی کم است
قضیۀ وقتیه، (اصطلاح منطق) قضیۀ موجهه را نامند که حکم شود در آن به ضرورت ثبوت محمول مرموضوع یا سلب موضوع از محمول را موقتاً نه برسبیل دوام، مانند آنکه گویی: کل قمر منخسف وقت حیلوله الارض بینه و بین الشمس لا دائماً و لا شی ٔ منه بمنخسف وقت التربیع لا دائماً، و چنین قضیه ای مرکب باشد از وقتیۀ مطلقۀ موافق در کیف (یعنی ایجاب و سلب) و مطلقۀ عامۀ مخالف در کیف. و وقتیۀ مطلقه آن است که حکم شود در آن به ضرورت در وقت معین، و مطلقۀ وقتیه آن است که حکم شود در آن به نسبت به فعل در وقت معین، پس بین این دو قضیه عموم و خصوص مطلق باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مطالع). رجوع به اساس الاقتباس و تعریفات سید جرجانی و قضایا در این لغت نامه شود مؤنث وقتی ّ
قضیۀ وقتیه، (اصطلاح منطق) قضیۀ موجهه را نامند که حکم شود در آن به ضرورت ثبوت محمول مرموضوع یا سلب موضوع از محمول را موقتاً نه برسبیل دوام، مانند آنکه گویی: کل قمر منخسف وقت حیلوله الارض بینه و بین الشمس لا دائماً و لا شی ٔ منه بمنخسف وقت التربیع لا دائماً، و چنین قضیه ای مرکب باشد از وقتیۀ مطلقۀ موافق در کیف (یعنی ایجاب و سلب) و مطلقۀ عامۀ مخالف در کیف. و وقتیۀ مطلقه آن است که حکم شود در آن به ضرورت در وقت معین، و مطلقۀ وقتیه آن است که حکم شود در آن به نسبت به فعل در وقت معین، پس بین این دو قضیه عموم و خصوص مطلق باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مطالع). رجوع به اساس الاقتباس و تعریفات سید جرجانی و قضایا در این لغت نامه شود مؤنث وقتی ّ
شرح تفسیر: اگر داند و گرنه من بگویم چون دلم دارد کتاب ناز را هرگز که کرده در جهان وستی ک (شهاب الدین خطاط) توضیح ظاهرا این کلمه ممال (وستا) (اوستا) است وچون (وستا) راگاه بغلط تفسیر (زند) پنداشته اند. این معنی را برای (وستی) قایل شده وبرای آن شعر ساخته اند
شرح تفسیر: اگر داند و گرنه من بگویم چون دلم دارد کتاب ناز را هرگز که کرده در جهان وستی ک (شهاب الدین خطاط) توضیح ظاهرا این کلمه ممال (وستا) (اوستا) است وچون (وستا) راگاه بغلط تفسیر (زند) پنداشته اند. این معنی را برای (وستی) قایل شده وبرای آن شعر ساخته اند
در تازی نیامده کدی اوامیک آنچه که در مدتی محدود و معین بجا ماند مقابل دایمی همیشگی. توضیح کلمه} موقت {همین مفهوم را میرساند و احتیاجی بافزودن} {نیست ولی در تداول} موقتی {بسیار بکار میرود
در تازی نیامده کدی اوامیک آنچه که در مدتی محدود و معین بجا ماند مقابل دایمی همیشگی. توضیح کلمه} موقت {همین مفهوم را میرساند و احتیاجی بافزودن} {نیست ولی در تداول} موقتی {بسیار بکار میرود