معنی موقتی موقتی wa muda mfupi, wa muda, kwa muda mfupi, kwa muda تصویر موقتی دیکشنری فارسی به سواحیلی
موقتی موقتی در تازی نیامده کدی اوامیک آنچه که در مدتی محدود و معین بجا ماند مقابل دایمی همیشگی. توضیح کلمه} موقت {همین مفهوم را میرساند و احتیاجی بافزودن} {نیست ولی در تداول} موقتی {بسیار بکار میرود فرهنگ لغت هوشیار