جدول جو
جدول جو

معنی وقاص - جستجوی لغت در جدول جو

وقاص
(وَقْ قا)
سعد وقاص. از سرداران معروف عرب که در جنگ قادسیه سردار لشکر اسلام بود:
گزین سعد وقاص را با سپاه
فرستاد تا رزم جوید ز شاه.
فردوسی.
رجوع به سعد وقاص شود
لغت نامه دهخدا
وقاص
(وَقْ قا)
گردن شکننده. (غیاث اللغات) ، جنگجو. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
وقاص
گردن شکن، جنگجو
تصویری از وقاص
تصویر وقاص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وقار
تصویر وقار
(پسرانه)
متانت، سنگینی، آهستگی، آرامی، شکوه، جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وقاد
تصویر وقاد
تیزذهن، دریابنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقاع
تصویر وقاع
هم بستر شدن، مجامعت، جماع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقاص
تصویر رقاص
آنکه شغلش رقصیدن است، پاندول ساعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقاص
تصویر تقاص
از یکدیگر قصاص گرفتن، تاوان گرفتن، معامله به مثل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقار
تصویر وقار
حالت فرد بامتانت و سنگین، آرامی، آهستگی، شکوه و جلال، عظمت
فرهنگ فارسی عمید
(وَقْ قا)
منسوب است به سعد بن ابی وقاص. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پراکندگان و پریشان شدگان، یقال: صاروا اوقاصا ای متبددین.
لغت نامه دهخدا
تصویری از وقاع
تصویر وقاع
در افتادن با یکدیگر، گادن گاییدن مجامعت کردن، مجامعت آمیزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقاح
تصویر وقاح
بی شرم: زن یا مرد، سم سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقاد
تصویر وقاد
روشنبین تیز هوش تیز خاطر روشن ضمیر: (طبعی نقاد و ذهنی و قاد و نظمی سریع و خاطری مطیع داشت)
فرهنگ لغت هوشیار
زیور هنگ (برهان در لغت فرس برابر با نگه داشتن و تیمار بردن آمده) آهستگی آرامیدگی گرانسنگی شکیبایی بزرگواری آهسته وبردبارگردیدن، آهستگی و بردباری حلیم: (الماخوبیش آنکه مردم را لباس وقار و آرام دهد) یا اهل وقار. باوقار. یا با وقار. یا بی وقار. بی تمکین سبک بی ثبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقاف
تصویر وقاف
همدوشی همکاری هم پشتی: در کار یا در پیکار، ایستادگی، خواستاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاص
تصویر رقاص
پای کوبنده، بازیگر، پایگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقام
تصویر وقام
تازیانه، وسه وسه چوبدستی (عصا)، شمشیر، رسن ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوقاص
تصویر اوقاص
جمع وقص، ریزه های چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقاص
تصویر عقاص
گیسو بند مویباف پیچه، جمع عقیصه، گیسوی بافته گیسوی تابداده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاص
تصویر تقاص
قصاص از یکدیگر گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاص
تصویر تقاص
((تَ))
قصاص گرفتن از هم، تاوان گرفتن، معامله به مثل کردن، پس دادن مجازات شدن، تاوان دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقاص
تصویر رقاص
((رَ قّ))
رقص کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقاع
تصویر وقاع
((و))
مجامعت، آمیزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقار
تصویر وقار
((وَ))
آهستگی، سنگینی، بزرگواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقاد
تصویر وقاد
((وَ قّ))
روشن خاطر، تیزهوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقاص
تصویر رقاص
Dancer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وقار
تصویر وقار
Stateliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وقار
تصویر وقار
majestade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رقاص
تصویر رقاص
танцор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وقار
تصویر وقار
majestad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رقاص
تصویر رقاص
Tänzer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وقار
تصویر وقار
majestatyczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رقاص
تصویر رقاص
танцюрист
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وقار
تصویر وقار
величественность
دیکشنری فارسی به روسی