جدول جو
جدول جو

معنی وفرت - جستجوی لغت در جدول جو

وفرت
فراوانی بسیاری
تصویری از وفرت
تصویر وفرت
فرهنگ لغت هوشیار
وفرت
((وَ رَ))
فراوانی، بسیاری
تصویری از وفرت
تصویر وفرت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وفات
تصویر وفات
موت، مرگ
وفات یافتن (کردن): مردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فورت
تصویر فورت
جوشش، حدت، شدت خشم یا گرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفرت
تصویر نفرت
کراهت داشتن، ناپسند داشتن، بیزاری و رمیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفرت
تصویر صفرت
زردی، زرد بودن، رنگ زرد داشتن، در پزشکی یرقان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفرت
تصویر صفرت
زرد شدن، زردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفرت
تصویر نفرت
ناخواهانی، تنفر، عدم میل، هزیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفره
تصویر وفره
وفرت در فارسی فراونی بسیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفات
تصویر وفات
بنگرید به وفاه مرگ موت: (ذکر شنوانیدن وفات امیر زاهه محمد سلطان بمادرش خان زاده) یا تاریخ وفات. تاریخ مرگ شخصی: (آنکه میلش سوی حق بینی وحق گویی بود سال تاریخ وفاتش طلب از میان بهشت) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفرت
تصویر نفرت
((نَ رَ))
بیزاری، رمیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وفات
تصویر وفات
((وَ))
مرگ، جمع وفیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فورت
تصویر فورت
((فَ رَ))
جوشش، حدت، شدت خشم یا گرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفرت
تصویر صفرت
((صُ رَ))
زرد شدن، زردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وفات
تصویر وفات
مرگ، درگذشت، میرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفرت
تصویر نفرت
بیزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفرت
تصویر نفرت
Abhorrence, Aversion, Distastefulness, Repugnance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
aversion, dégoût, répugnance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ঘৃণা , বিরাগ , ঘৃণা
دیکشنری فارسی به بنگالی
nefret, tiksinti, tiksinme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
aversão, desgosto, repugnância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
घृणा , घृणा , घृणा
دیکشنری فارسی به هندی
ripugnanza, avversione, disgusto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
aborrecimiento, aversión, disgusto, repugnancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
огиду , відраза , огиду
دیکشنری فارسی به اوکراینی
отвращение , отвращение , отвращение
دیکشنری فارسی به روسی
odraza, awersja, wstręt
دیکشنری فارسی به لهستانی
תיעוב , סלידה , תיעוב , גועל
دیکشنری فارسی به عبری