معنی صفرت
صفرت
((صُ رَ))
زرد شدن، زردی
تصویر صفرت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با صفرت
صفرت
صفرت
زرد شدن، زردی
فرهنگ لغت هوشیار
صفرت
صفرت
زردی، زرد بودن، رنگ زرد داشتن، در پزشکی یرقان
فرهنگ فارسی عمید
صفرت
صفرت
رجوع به صفره شود
لغت نامه دهخدا
صورت
صورت
چهره، رخسار
فرهنگ واژه فارسی سره
نفرت
نفرت
بیزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
صفوت
صفوت
خالص و برگزیده چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
صفری
صفری
نخستین باران زمستانی
فرهنگ لغت هوشیار
صفره
صفره
یکبار گرسنه شدن زردی، سیاهی از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
صفرد
صفرد
چکاوک کرک ورتیج از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار