جدول جو
جدول جو

معنی وفاداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

وفاداشتن
حفظ کردن وفا صادق وصمیم بودن در دوستی زناشویی یا خدمت بمردم
تصویری از وفاداشتن
تصویر وفاداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واداشتن
تصویر واداشتن
مجبور کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واداشتن
تصویر واداشتن
((تَ))
گماشتن، وادار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واداشتن
تصویر واداشتن
وادار کردن، کسی را به کاری گماشتن، مجبور کردن
تحریک کردن، برانگیختن، تشویق و ترغیب کردن
کشاندن، جذب کردن
مانع شدن، بازداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفا داشتن
تصویر صفا داشتن
مهربانی داشتن، صمیمی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفا داشتن
تصویر صفا داشتن
باصفا بودن، دارای لطف و طراوت بودن، ضمیر پاک داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وا داشتن
تصویر وا داشتن
وادار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هباداشتن
تصویر هباداشتن
ضایع کردن تباه ساختن نابود کردن: (هرعزم که محکمتر هرگنج که افزونتر فرمانش هبادارد احسانش هدردارد) (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفا داشتن
تصویر صفا داشتن
((~. تَ))
پاک و بی غش بودن، زنده دل بودن
فرهنگ فارسی معین
گنجایش داشتن ظرفیت داشتن وسعت داشتن، نگاهبان ساختن کسی را بنگاهبانی گماشتن، سزاوار بودن: (هرچه او را تعریف کین جادارد)
فرهنگ لغت هوشیار
برداشتن: زنبیل را وردار بگذارآن گوشه)، تحمل کردن تاب آوردن: من چشمم ورنمی دارد که کسی را گرسته و تشنه ببینم، فرو بردن چیزی در مقعد یافرج. یا شاف ور (بر) داشتن، شاف گذاشتن، مفعول شدن از عمل مباشرت (با جنس مخالف یا هم جنس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاداشتن
تصویر پاداشتن
((تَ))
پایدار بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورداشتن
تصویر ورداشتن
((وَ تَ))
برداشتن، تحمل کردن، فرو بردن چیزی در مقعد یا فرج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واداشت
تصویر واداشت
اکراه
فرهنگ واژه فارسی سره