سخت شدن گرمای نیم روز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). سخت گرم شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، پر شدن سینه از خشم و کینه و برافروختن از خشم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کینه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی)
سخت شدن گرمای نیم روز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). سخت گرم شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، پر شدن سینه از خشم و کینه و برافروختن از خشم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کینه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی)
فرو شدن، فرو رفتن کنایه از در امری به دقت نگریستن و تفکر کردن زمین پست و سراشیب، نشیب قعر، گودی، ته چیزی مثلاً غور چاه، کنه چیزی غور کردن: کنایه از در کاری یا مطلبی به دقت رسیدگی کردن
فرو شدن، فرو رفتن کنایه از در امری به دقت نگریستن و تفکر کردن زمین پست و سراشیب، نشیب قعر، گودی، ته چیزی مثلاً غورِ چاه، کُنْهِ چیزی غور کردن: کنایه از در کاری یا مطلبی به دقت رسیدگی کردن
بندی که از چوب و علف یا سنگ و خاک برای برگرداندن مجرای آب بر روی نهر می بستند، برای مثال آب هر چه بیشتر نیرو کند / بند ورغ سست بوده بفگند (رودکی - ۵۳۲) فروغ، روشنی، برای مثال گل را چه گرد خیزد از ده گلاب زن؟ / مه را چه ورغ بندد از صد چراغ دان؟ (کلیله و دمنه)
بندی که از چوب و علف یا سنگ و خاک برای برگرداندن مجرای آب بر روی نهر می بستند، برای مِثال آب هر چه بیشتر نیرو کند / بند ورغ سست بوده بفگند (رودکی - ۵۳۲) فروغ، روشنی، برای مِثال گل را چه گَرد خیزد از ده گلاب زن؟ / مَه را چه ورغ بندد از صد چراغ دان؟ (کلیله و دمنه)
بندها و رشته هایی در بدن که عضلات و استخوان ها را به هم پیوند می دهد در ریاضیات ضلع رو به رو به زاویۀ قائمه در مثلث قائم الزاویه در ریاضیات خطی که دو نقطه از محیط دایره را به هم وصل می کند و از قطر دایره کوچک تر است زه کمان، چلّۀ کمان، چرم کمان، چرم گور، چرم گوزن در موسیقی زه یا سیم ساز
بندها و رشته هایی در بدن که عضلات و استخوان ها را به هم پیوند می دهد در ریاضیات ضلع رو به رو به زاویۀ قائمه در مثلث قائم الزاویه در ریاضیات خطی که دو نقطه از محیط دایره را به هم وصل می کند و از قطر دایره کوچک تر است زِهِ کَمان، چِلّۀ کَمان، چَرمِ کَمان، چَرمِ گور، چَرمِ گَوَزن در موسیقی زه یا سیم ساز
کوچک، یکی از شهرهائی است که در (سفر پیدایش 13:10) شهرهای وادی مشهور است که در اول آن را بالع میگفتند (سفر پیدایش 14:2 و 8) و در وقتی که شهر همجوار آن به حکم حضرت الهی خراب شد این شهر برپا مانده، لوط بدانجا پناهید (سفر پیدایش 19:20-30) و از جمله شهرهائی بود که موسی آن را از قلۀ کوه فسجه مشاهده فرمود (سفر تثنیه 34:3) و حضرت اشعیا و ارمیا آن را از جمله شهرهای موآب میشمرده اند (اشعیاء 15:5 ارمیا 48:34) اما درباره موقع صوغر علما را اختلاف است و اکثری از مدققین من جمله بطلیموس و یوسیفوس و اوسبیوس و جرم و غیره برآنند که در نزدیکی ساحل دریای مرداب یعنی در طرف جنوب شرقی آن واقع بوده و بعضی برآنند که ساحل دریاچه که در میانه لسان و دشت واقع است موقع شهر مسطور میباشد... و برخی دیگر برآنند که صوغر همان صیاغه میباشد که درنزدیکی کوه بنا شده است و دیگران بر آنکه صوغر در قرب تل قطائی در همواره دشت شطیم واقع بوده و بعضی راگمان چنان است که صوغر تل شاغور است که بمسافت سفر دو ساعت در جنوب تمرین میباشد. (قاموس کتاب مقدس)
کوچک، یکی از شهرهائی است که در (سفر پیدایش 13:10) شهرهای وادی مشهور است که در اول آن را بالع میگفتند (سفر پیدایش 14:2 و 8) و در وقتی که شهر همجوار آن به حکم حضرت الهی خراب شد این شهر برپا مانده، لوط بدانجا پناهید (سفر پیدایش 19:20-30) و از جمله شهرهائی بود که موسی آن را از قلۀ کوه فسجه مشاهده فرمود (سفر تثنیه 34:3) و حضرت اشعیا و ارمیا آن را از جمله شهرهای موآب میشمرده اند (اشعیاء 15:5 ارمیا 48:34) اما درباره موقع صوغر علما را اختلاف است و اکثری از مدققین من جمله بطلیموس و یوسیفوس و اوسبیوس و جرم و غیره برآنند که در نزدیکی ساحل دریای مرداب یعنی در طرف جنوب شرقی آن واقع بوده و بعضی برآنند که ساحل دریاچه که در میانه لسان و دشت واقع است موقع شهر مسطور میباشد... و برخی دیگر برآنند که صوغر همان صیاغه میباشد که درنزدیکی کوه بنا شده است و دیگران بر آنکه صوغر در قرب تل قطائی در همواره دشت شطیم واقع بوده و بعضی راگمان چنان است که صوغر تل شاغور است که بمسافت سفر دو ساعت در جنوب تمرین میباشد. (قاموس کتاب مقدس)
خواری، بیداد ستم خردی کمسالی کوچکی خرد گردیدن، خوار شدن، خردی کوچکی، کمسالی کم سنی مقابل کبر. یا صغر سن. خردی عمر خردسالی. یا صغر سن گرفتن، گرفتن حکم از مراجع رسمی قضائی است مبتنی بر این که شخص را از میزانی که در شناسنامه او قید گردیده به فلان مقدار کمتر است. سپس اداره آمار حکم محکمه را در شناسنامه و سوابق متقاضی ثبت کند. یا صغر نبض. ناقص بودن نبض در درازی و پهنی و بلندی
خواری، بیداد ستم خردی کمسالی کوچکی خرد گردیدن، خوار شدن، خردی کوچکی، کمسالی کم سنی مقابل کبر. یا صغر سن. خردی عمر خردسالی. یا صغر سن گرفتن، گرفتن حکم از مراجع رسمی قضائی است مبتنی بر این که شخص را از میزانی که در شناسنامه او قید گردیده به فلان مقدار کمتر است. سپس اداره آمار حکم محکمه را در شناسنامه و سوابق متقاضی ثبت کند. یا صغر نبض. ناقص بودن نبض در درازی و پهنی و بلندی