وعل. وعل. بز کوهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج، اوعال، وعول، وعل، موعله، وعله. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مهتر و شریف و توانا، پناه جای. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، چاره. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) : ما لک عنه وعل، یعنی نیست تو را چاره ای از وی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، هم علینا وعل واحد، ایشان بر ما مجتمعاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) نام ماه شوال. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). نزد قدما نام ماه شوال، و جمع آن اوعال و وعلان است. (اقرب الموارد)
وَعِل. وُعُل. بز کوهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج، اوعال، وعول، وُعُل، موعله، وَعِلَه. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مهتر و شریف و توانا، پناه جای. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، چاره. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) : ما لک عنه وعل، یعنی نیست تو را چاره ای از وی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، هم علینا وعل واحد، ایشان بر ما مجتمعاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) نام ماه شوال. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). نزد قدما نام ماه شوال، و جمع آن اوعال و وعلان است. (اقرب الموارد)
وصال، پیوند دادن دو یا چند چیز به یکدیگر، پیوستن، مقابل هجر مرتبط شدن در علوم ادبی در قافیه، حرفی که بی فاصله به روی می پیوندد و روی به واسطۀ آن متحرک می شود، چنان که در شعر زیر «یا» حرف وصل است و به سبب آن «را» که حرف روی باشد متحرک شده است، برای مثال خوش بود یاری و یاری در کنار سبزه زاری / مهربانان روی برهم وز حسودان بر کناری (سعدی۲ - ۵۷۴) پیوند بند اندام، عضو بدن
وصال، پیوند دادن دو یا چند چیز به یکدیگر، پیوستن، مقابل هجر مرتبط شدن در علوم ادبی در قافیه، حرفی که بی فاصله به رَوی می پیوندد و رَوی به واسطۀ آن متحرک می شود، چنان که در شعر زیر «یا» حرف وصل است و به سبب آن «را» که حرف رَوی باشد متحرک شده است، برای مِثال خوش بُوَد یاری و یاری در کنار سبزه زاری / مهربانان روی برهم وز حسودان بر کناری (سعدی۲ - ۵۷۴) پیوند بند اندام، عضو بدن
ساختن، وضع کردن، مبدل ساختن کوتاهی، فربهی، ستیزه کوتاهی، فربهی، ستیزه مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد
ساختن، وضع کردن، مبدل ساختن کوتاهی، فربهی، ستیزه کوتاهی، فربهی، ستیزه مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد