زمین پست میان زمین بلند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (به کسر و فتح اول) گستردنی و مهد گسترده شده. خلاف غطاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جامه ای که بر هودج وغیر آن اندازند. (غیاث اللغات). رجوع به وطا شود
زمین پست میان زمین بلند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (به کسر و فتح اول) گستردنی و مهد گسترده شده. خلاف غطاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جامه ای که بر هودج وغیر آن اندازند. (غیاث اللغات). رجوع به وطا شود
پسته زمین پست بوب گستردنی، پرده، چادر زمین نشیب و پست میان زمینهای بلند. گستردنی مقابل عطا: (می بافتم تار و پود معنی از بهر وطای خضر و موسی) (تحفه العراقین) یا وطای ازرق. پرده کبود، آسمان نیلگون: (چون وحش پاس بست سپهر و زمین مباش منگر وطای ازرق و مگزین عطای خاک) (خاقانی)
پسته زمین پست بوب گستردنی، پرده، چادر زمین نشیب و پست میان زمینهای بلند. گستردنی مقابل عطا: (می بافتم تار و پود معنی از بهر وطای خضر و موسی) (تحفه العراقین) یا وطای ازرق. پرده کبود، آسمان نیلگون: (چون وحش پاس بست سپهر و زمین مباش منگر وطای ازرق و مگزین عطای خاک) (خاقانی)
پایمال شده و پاسپرده. (ناظم الاطباء). زیر پا سپرده شده. (آنندراج). نرم و برابر ساخته. (ناظم الاطباء). - موطاءالاکناف، مرد نرم خوی. - ، جوانمرد وبسیارمهمانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مردی که در ناحیۀ خود یاران و همسایگان را جای دهد و اذیت به آنها نرساند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : خیارکم احاسنکم اخلاقاً الموطؤون اکنافاً الذین یألفون و یؤلفون. (حدیث نبوی از کلیله و دمنه چ مینوی ص 182). - موطاءالعقب، پادشاه با فر و شوکت که خلایق پیرو وی باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
پایمال شده و پاسپرده. (ناظم الاطباء). زیر پا سپرده شده. (آنندراج). نرم و برابر ساخته. (ناظم الاطباء). - موطاءالاکناف، مرد نرم خوی. - ، جوانمرد وبسیارمهمانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مردی که در ناحیۀ خود یاران و همسایگان را جای دهد و اذیت به آنها نرساند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : خیارکم احاسنکم اخلاقاً الموطؤون اکنافاً الذین یألفون و یؤلفون. (حدیث نبوی از کلیله و دمنه چ مینوی ص 182). - موطاءالعقب، پادشاه با فر و شوکت که خلایق پیرو وی باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ورانبر ناگه شبی ورانبر گردون برآمدم در خلوت وجود به پویش در آمدم (مولانا) فراتر بالاتر، نوه، چهارشانه: مرد، روبا رو، پشت سر، جز عقب پس پشت. یا از (وز) وراء (ورای)، آن سوی ماورا: ازورای ایشان زمینی است سپید چون زخام، بالای بالاتر از: در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت که غایت مرتبه اسنان است - هیچ مرتبه ای ورای پادشاهی نیت وآن جز عظمت الهی نیست. یا ورای پست و بلند. بالاتراز زمین و آسمان، آسمان، عالم لاهوت، جز سوای
ورانبر ناگه شبی ورانبر گردون برآمدم در خلوت وجود به پویش در آمدم (مولانا) فراتر بالاتر، نوه، چهارشانه: مرد، روبا رو، پشت سر، جز عقب پس پشت. یا از (وز) وراء (ورای)، آن سوی ماورا: ازورای ایشان زمینی است سپید چون زخام، بالای بالاتر از: در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت که غایت مرتبه اسنان است - هیچ مرتبه ای ورای پادشاهی نیت وآن جز عظمت الهی نیست. یا ورای پست و بلند. بالاتراز زمین و آسمان، آسمان، عالم لاهوت، جز سوای
وفاء در فارسی توز توزش درست پیمانی پیمانداری ویدایی، دوستی مهر ورزی، انجام یابندگی، پیمان، دراز در تازی چون گفته شود مات و انت بوفاء آرش پارسی این است که او مرد زندگی تو دراز باد بسر بردن عهد و پیمان مقابل غدر، انجام پذیرفتن، بسر بردگی عهد و قول مقابل غدر، انجام یابندگی، دونستی صمیمیت مقابل جفا: (ای دل چه اندیشیده ای در غدرآن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا ک) (دیوان کبیر) -6 پیمان عهد. یا وفای عهد. بسر بردن عهد و پیمان: (بروی خوب و خلق خوش و... علو همت و درستی وعد و وفای عهد... ممتاز گردانیده است)
وفاء در فارسی توز توزش درست پیمانی پیمانداری ویدایی، دوستی مهر ورزی، انجام یابندگی، پیمان، دراز در تازی چون گفته شود مات و انت بوفاء آرش پارسی این است که او مرد زندگی تو دراز باد بسر بردن عهد و پیمان مقابل غدر، انجام پذیرفتن، بسر بردگی عهد و قول مقابل غدر، انجام یابندگی، دونستی صمیمیت مقابل جفا: (ای دل چه اندیشیده ای در غدرآن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا ک) (دیوان کبیر) -6 پیمان عهد. یا وفای عهد. بسر بردن عهد و پیمان: (بروی خوب و خلق خوش و... علو همت و درستی وعد و وفای عهد... ممتاز گردانیده است)