معنی خطاء - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خطاء
خطاء
- خطاء
- جَمعِ واژۀ خَطوَه. (منتهی الارب). رجوع به خطوه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
خطاء
- خطاء
- آنکه پیوسته خطا می کند. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
خطاء
- خطاء
- ناراست. نقیض صواب، گناه بی قصد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اخطاء
- اخطاء
- خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار