پینه دوز: در کفشگری، وژنگر: در درزیگری (وژنگ: وصله که بر جامه کنند) به هم رسیدن همرسی، پیوستن پیوند، دیدار، به دست آوردن الفنج الفنجیدن، یار دید فراز بسیار پیوند کننده وصله کننده، پینه دوز. پیونددادن، دوستی بی غرض: (وداروی او وصال آن دختر است)، ملاقات دیدار، حصول چیزی، رسیدن بمقصود، رسیدن بمشوق و تمتع از وی: (وصال او ز عمر جاودان به خداوندا، مرا آن ده که آن به) (حافظ) یا به وصال معشوق رسیدن، رسیدن بوی و تمتع بردن از وی
پینه دوز: در کفشگری، وژنگر: در درزیگری (وژنگ: وصله که بر جامه کنند) به هم رسیدن همرسی، پیوستن پیوند، دیدار، به دست آوردن الفنج الفنجیدن، یار دید فراز بسیار پیوند کننده وصله کننده، پینه دوز. پیونددادن، دوستی بی غرض: (وداروی او وصال آن دختر است)، ملاقات دیدار، حصول چیزی، رسیدن بمقصود، رسیدن بمشوق و تمتع از وی: (وصال او ز عمر جاودان به خداوندا، مرا آن ده که آن به) (حافظ) یا به وصال معشوق رسیدن، رسیدن بوی و تمتع بردن از وی
میانسرای، آستانه در، آغل، شکاف گارباره (غار)، تنگ دوسیده آستان پیشگاه سرای آستانه، حظیره مانندی که در کوه از سنگ سازند جهت ستوران، حظیره ای که از ساقه های درخت سازند
میانسرای، آستانه در، آغل، شکاف گارباره (غار)، تنگ دوسیده آستان پیشگاه سرای آستانه، حظیره مانندی که در کوه از سنگ سازند جهت ستوران، حظیره ای که از ساقه های درخت سازند