جدول جو
جدول جو

معنی رصاد

رصاد((رَ صّ))
رصد کننده، رصد خانه، پاسبان، شبگرد
تصویری از رصاد
تصویر رصاد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رصاد

رصاد

رصاد
جَمعِ واژۀ رَصْدَه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ رَصْده، یک دفعه باران. (آنندراج). رجوع به رَصْده شود
لغت نامه دهخدا

رصاد

رصاد
جَمعِ واژۀ راصد. (ناظم الاطباء). رجوع به راصد شود
لغت نامه دهخدا

رصاد

رصاد
شبگرد، پاسبان شب در سپاه، گیرندۀ باج راه. (از ناظم الاطباء). گیرندۀ باج. (فرهنگ فارسی معین). راه بان. (یادداشت مؤلف). راه وان. (مهذب الاسماء) ، عالم به علم هیأت و رصدکننده. (ناظم الاطباء). رصدکننده. عالم هیأت. (فرهنگ فارسی معین) ، ریاضی دان. (ناظم الاطباء) ، رصدخانه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا