نشان، نشانی، آماج، هدف، چیزی که در جایی قرار بدهند برای تیراندازی نشانه کردن: هدف تیر قرار دادن، برای مثال کس نیاموخت علم تیر از من / که مرا عاقبت نشانه نکرد (سعدی - ۷۹)
نشان، نشانی، آماج، هدف، چیزی که در جایی قرار بدهند برای تیراندازی نشانه کردن: هدف تیر قرار دادن، برای مِثال کس نیاموخت علم تیر از من / که مرا عاقبت نشانه نکرد (سعدی - ۷۹)
گوشه، کنج، زاویه، کناره، لبه، جای خلوت و آرام، قسمتی از چیزی، در موسیقی هر یک از قطعات یا آهنگ هایی که دستگاه ها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل می دهند و به دو دستۀ کلی گوشه های سازی و گوشه های آوازی تقسیم می شوند
گوشه، کنج، زاویه، کناره، لبه، جای خلوت و آرام، قسمتی از چیزی، در موسیقی هر یک از قطعات یا آهنگ هایی که دستگاه ها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل می دهند و به دو دستۀ کلی گوشه های سازی و گوشه های آوازی تقسیم می شوند
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در شمال باختری مشهد وجنوب مالرو عمومی مشهد به اخلمد. این ده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 103 تن سکنه. آب آن ازقنات و محصول آن غلات و چغندر و سیب زمینی. شغل اهالی زراعت. راه مالرو است. (از جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در شمال باختری مشهد وجنوب مالرو عمومی مشهد به اخلمد. این ده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 103 تن سکنه. آب آن ازقنات و محصول آن غلات و چغندر و سیب زمینی. شغل اهالی زراعت. راه مالرو است. (از جغرافیایی ایران ج 9)
گوشه و کمینگاه. (برهان) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 324) : اگر مرا هزیمت دادند ترک از سیستان گیرم و به همان گوشانه راضی شوم. (تاریخ سیستان ص 412). هنوزم عشق میدارد ز نکبت در پناه ارچه خرد بر من برون آرد ز هر گوشانه غوغایی. نزاری قهستانی (از شعوری و انجمن آرا و آنندراج). وقت وقتی بی محابا گر در آتش می رویم با گلستان خلیل اللّه ز یک کاشانه ایم دابهالارض ار جهان بر هم زند شاید که ما چون نزاری حالیا ساکن در این گوشانه ایم. نزاری (از شعوری). دلاور چارصد مرد گزین داشت به چل گوشانه ده ده در کمین داشت. نزاری (از شعوری و آنندراج)
گوشه و کمینگاه. (برهان) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 324) : اگر مرا هزیمت دادند ترک از سیستان گیرم و به همان گوشانه راضی شوم. (تاریخ سیستان ص 412). هنوزم عشق میدارد ز نکبت در پناه ارچه خرد بر من برون آرد ز هر گوشانه غوغایی. نزاری قهستانی (از شعوری و انجمن آرا و آنندراج). وقت وقتی بی محابا گر در آتش می رویم با گلستان خلیل اللَّه ز یک کاشانه ایم دابهالارض ار جهان بر هم زند شاید که ما چون نزاری حالیا ساکن در این گوشانه ایم. نزاری (از شعوری). دلاور چارصد مرد گزین داشت به چل گوشانه ده ده در کمین داشت. نزاری (از شعوری و آنندراج)
مسکوک زری که 3 بارداشته زرده هفت و آن مسکوکی بود رایج در خراسان قدیم: (هر کور هیش گشت چو من بنده از آن پس از علم و هنر باشد دینار و شانیش) (ناصرخسرو) توضیح رشیدی نویسد: (صحیح شیانی است چنانکه گذشت
مسکوک زری که 3 بارداشته زرده هفت و آن مسکوکی بود رایج در خراسان قدیم: (هر کور هیش گشت چو من بنده از آن پس از علم و هنر باشد دینار و شانیش) (ناصرخسرو) توضیح رشیدی نویسد: (صحیح شیانی است چنانکه گذشت