- وشانه ((وَ نِ))
- وشانه، شیانی، یک نوع زر رایج در قدیم که هفت دهم آن خالص بود، وشانی
معنی وشانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همچون موش مانند موشان، برای مثال همچو نخلی برنیارد شاخ ها / کرده موشانه زمین سوراخ ها (مولوی - ۶۷۴)
چرب و شیرین، لقمۀ چرب و شیرین، سخن شیرین و دل چسب
گوشه، کنج، زاویه، کناره، لبه، جای خلوت و آرام، قسمتی از چیزی، در موسیقی هر یک از قطعات یا آهنگ هایی که دستگاه ها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل می دهند و به دو دستۀ کلی گوشه های سازی و گوشه های آوازی تقسیم می شوند
گوشه: اگر مرا هزیمت دادید ترک از سیستان گیرم و بهمان گوشانه راضی شوم
سخن دلچسب و شیرین
مانند موش همچون موشان: (همچو نخلی بر نیارد شاخها کرده موشانه زمین سوراخها) (مثنوی. نیک. 4: 5)
علامت، آیه، آیت، آرم
آشیانه
درشتی زبری
نشان، نشانی، آماج، هدف، چیزی که در جایی قرار بدهند برای تیراندازی
نشانه کردن: هدف تیر قرار دادن،برای مثال کس نیاموخت علم تیر از من / که مرا عاقبت نشانه نکرد (سعدی - ۷۹)
نشانه کردن: هدف تیر قرار دادن،
والانه، جراحت، زخم، ناراحتی
نان گرده، نان تفتان، نان کلفت، برای مثال بر خوان وی اندر میان خانه / هم نان تنک بود و هم ونانه (دقیقی - ۱۰۸)
زر غیرخالص که از آن در خراسان سکه می زده اند
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، بتواز، وکنت، آشیانه، پدواز، آشیان، پتواز، وکر، تکند، پیواز، کابک، کابوک
نمودار، دلیل، امارت، علامت
جوشن: (تیر را از وشینه بگذاری همچو خیاط سوزن از وشنی) (مرزبان پارسی)
مسکوک زری که 3 بارداشته زرده هفت و آن مسکوکی بود رایج در خراسان قدیم: (هر کور هیش گشت چو من بنده از آن پس از علم و هنر باشد دینار و شانیش) (ناصرخسرو) توضیح رشیدی نویسد: (صحیح شیانی است چنانکه گذشت
شمشیر
همسنگ، سنگیدن سنگ کردن
جراحت ریش زخم
نان گرده نان کلفت: (بر خوان وی اندر میان خانه هم نان تنک بود و هم ونانه) (دقیقی)
جوشن، زره
Indication
indicação
indicación
wskazanie