معنی آشانه - فرهنگ فارسی معین
معنی آشانه
- آشانه((نِ))
- لانه حیوانات، خانه، طبقه، مرتبه، سقف، آسمانه، آشیانه
تصویر آشانه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با آشانه
آشانه
- آشانه
- لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، بَتواز، وُکنَت، آشیانِه، پَدواز، آشیان، پَتواز، وَکر، تَکَند، پیواز، کابُک، کابوک
فرهنگ فارسی عمید
آشانه
- آشانه
- آشیانه:
زهی عرش مجید آشانۀ تو
زهی هفت آسمان یک خانه تو.
عطار
لغت نامه دهخدا
آشیانه
- آشیانه
- لانه حیوانات از مرغ سگ موش زنبور مارو غیره آشیان، خانه ماء وی مسکن، طبقه مرتبه آشکوب، سقف آسمانه
فرهنگ لغت هوشیار