معنی ولانه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ولانه
ولانه
- ولانه
- جراحت و ریش. (آنندراج) (برهان) (انجمن آرا). جراحت. ریش. زخم. مخفف والانه. (حاشیۀ برهان قاطع معین)
لغت نامه دهخدا
زولانه
- زولانه
- بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
فرهنگ لغت هوشیار
ونانه
- ونانه
- نان گرده، نان تفتان، نان کلفت، برای مِثال بر خوان وی اندر میان خانه / هم نان تنک بود و هم ونانه (دقیقی - ۱۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
آلانه
- آلانه
- لانه، جای زندگی جانوران اعم از پرنده، خزنده، چرنده، حشره و درنده، آشیان، آشیانه، خانۀ انسان، بیکاره، تنبل، بی قید
فرهنگ فارسی عمید