جدول جو
جدول جو

معنی ورهمین - جستجوی لغت در جدول جو

ورهمین
نانی که از مخلوط آرد جو و گندم می پختند
تصویری از ورهمین
تصویر ورهمین
فرهنگ فارسی عمید
ورهمین
(وَ هََ)
نانی باشد که از آرد گندم و جو به هم آمیخته پزند وبه عربی علیث با عین بی نقطه و لام بر وزن حدیث گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ورهمین
نانی باشد که ازآرد گندم وجوبهم آمیخته پزند
تصویری از ورهمین
تصویر ورهمین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اورامین
تصویر اورامین
اورامن، از نواهای قدیم موسیقی ایرانی که اشعار آن را به زبان پهلوی یا لهجه های محلی به صورت دوبیتی می خواندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهمنی
تصویر برهمنی
برهمایی، مبتنی بر پرستش برهما مثلاً مذهب برهمایی، پرستش کنندۀ برهما مثلاً بسیاری از هندی ها برهمایی هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
زمین پهناور که قوم و طایفه ای در آنجا به سر ببرند، مرز و بوم، کشور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرامین
تصویر چرامین
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چراخوٰار، چراخور
کاه، علف برای مثال چو حیوانی ست مانده در بیابان / ز بخت بد نه آب و نه چرامین (شمس فخری - لغت نامه - چرامین)
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
دهی از دهستان پایین شهرستان نهاوند است که در سه هزارگزی جنوب رود خانه گاماسیاب واقع است و 1040 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(طَ سَ)
نام ادریس علیه السلام: و او (ادریس) در میان یونانیان به طرسمین و ارمس مشهور است. (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 10)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
از دانشمندان فرقۀ ژزویت فرانسه است (1661-1739 میلادی). وی یکی از نویسندگان روزنامۀ مشهورتره وو بود. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نوعی از علف باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
بماندم اینجا بیچاره راه گم کرده
نه آب با من یک شربه ناخر امینا.
بهرامی (از لغت فرس اسدی)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
قصبه ای از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 29هزارگزی جنوب باختر فلاورجان و 2هزارگزی جنوب راه باغ بهادران به گردنه سرخ واقع است. جلگه و معتدل است و 3702 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان کرباس بافی و راهش فرعی است. این قصبه در حدود بیست باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
بمعنی چرام است که چراگاه و علفزار باشد. (برهان). چراگاه. (جهانگیری). چرام و چراگاه و علفزار. (ناظم الاطباء). چرام. (فرهنگ نظام). چراگه. مرتع:
حسود شاه را در باغ امید
نمانده است از ثمر غیر از سبد چین
چو حیوانیست مانده در بیابان
ز بخت بد نه آب و نه چرامین.
شمسی فخری (از جهانگیری).
، علف. (صحاح الفرس). بمعنی کاه و علف که به حیوان دهند اصح است. (بهارعجم) (انجمن آرا) (آنندراج). علوفه. (ناظم الاطباء). رجوع به چراگاه و چراگه و چرام شود
لغت نامه دهخدا
موضعی است در شمال غربی بهران در حوالی عشق آباد
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
برهم زن. برهم زننده. متفرق کننده. پریشان کننده:
با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن
تو خود بچشم و ابرو برهمزن سپاهی.
سعدی.
آن که برهمزن جمعیت ما شد یارب
تو پریشانتر از آن زلف پریشانش کن.
؟
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ مَ / بَ هََ مَ)
منسوب به برهمن. (فرهنگ فارسی معین).
- آیین برهمنی. رجوع به برهمایی شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جمع واژۀ فرمان. این تصرف فارسی زبانان عربی دان است که جمع لفظ فارسی به طور عربی آورده اند. (آنندراج). جمع واژۀ فرمان فارسی است. (از اقرب الموارد). رجوع به فرمان شود
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ)
قصبۀ ورامین مرکز بخش ورامین، تابع شهرستان تهران، در 42هزارگزی جنوب خاوری تهران و در مرکز جلگۀ ورامین واقع و هوای آن گرم معتدل است. سکنۀ آن 4522 تن است. آب آن از 3 رشته قنات تأمین می شود. و محصول آن غلات، صیفی، هندوانه، خربزه و خیار و شغل اهالی زراعت و کسب است. در حدود 20 باب دکاکین مختلف دارد. ادارات دولتی ورامین عبارتند از: ادارۀ بخشداری، کلانتری، دفتر دارائی، دادگستری، فرهنگ، پزشک بهداری، دستۀ ژاندارمری، پست. و به وسیلۀتلفن با تهران مربوط است و یک دبستان دخترانه و یک پسرانه دارد. راه به تهران شوسه است و همه روزه ماشین رفت و آمد مینماید. آثار باستانی ورامین مطابق اطلاعاتی که از باستان شناسی گرفته شده به شرح زیر است.
1- مسجد جمعه. تاریخ بنا 703- 716 هجری قمری (1304- 1316 میلادی) بانی بنا سلطان الجایتو خدابنده آن را شروع نموده و در عهد پسر و جانشین او ابوسعید در 722 هجری قمری مطابق کتیبۀ ایوان دخول به اتمام رسیده است. تاریخ کتیبۀ پای گنبد 726 هجری قمری است. در تاریخ 815 هجری قمری در زمان سلطنت شاهرخ ترمیماتی در بنا شده است.
2- مقبرۀ علاءالدین. آغاز ساختمان 675 و پایان آن 688 هجری قمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
کنده شدن چیزی از جایش جدا شدن، بر آمدن مقابله کردن، یا ورآمدن پس کسی. از عهده مقابله با او برآمدن، آماده شدن خمیر برای نان: این خمیر ورآمده است ببر نانوایی بده بپزند، چاق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهمنی
تصویر برهمنی
منسوب به برهمن یا آیین برهمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرامین
تصویر چرامین
چراگاه علفزار، کاه علف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
علفزار، چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
مملکت، مرزوبوم، اقلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
جمع فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متهم، پسماران چفته مندان داغیان جمع متهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع متهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ملهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) جمع ملهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وراشین
تصویر وراشین
جمع ورشان، از ریشه پارسی ورشان ها کبوتران جنگلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورشکین
تصویر ورشکین
شکستگی استخوان (یا استخوانهای) سینه، عوارض و دردهای قفسه صدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
((فَ))
جمع فرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
((~. زَ))
مرز و بوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
((خَ))
نوعی علف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرامین
تصویر چرامین
((چَ))
چراگاه، کاه، علف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع سه هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی