جدول جو
جدول جو

معنی ورس - جستجوی لغت در جدول جو

ورس
مهار شتر
تصویری از ورس
تصویر ورس
فرهنگ لغت هوشیار
ورس
((وَ))
مهار شتر، چوبی که در بینی شتر کنند
تصویری از ورس
تصویر ورس
فرهنگ فارسی معین
ورس
((و ر))
طنابی که از خوشه های خشکیده برنج باشد، ریسمانی که از موی گاو بافته می شود و شاخه های برسم را با آن به هم می پیوندند (و آن از لوازم آتشگاه است)
تصویری از ورس
تصویر ورس
فرهنگ فارسی معین
ورس
مهار شتر به صورت چوبی که در بینی شتر می کنند، برای مثال ایا کرده در بینی ات حرص ورس / ز ایزد نیایدت یک ذره ترس (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۵)
ریسمانی که از موی یا از الیاف گیاه بافته می شود
اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، سپرک، اسفرک، زریر
تصویری از ورس
تصویر ورس
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورسی
تصویر ورسی
نوعی ازکبوتر که رنگش مایل بسرخی و زردی است، کاسه زرین نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
واحدمسافت معادل 3500 قدم یا 06، 1 کیلومتر: از چارپاخانه هفت ورس دیگر که طی کردیم باز قراول خانه است و هفت ورس دیگر که طی کردیم دربین راه گنبد کوچکی بوند که خراب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورسی
تصویر ورسی
((وَ))
نوعی از کبوتر که رنگش مایل به سرخی و زردی است، کاسه زرین نیکو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آورس
تصویر آورس
فرانسوی رگبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آورس
تصویر آورس
بیزار، رگ بار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بورس
تصویر بورس
بها بازار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بورس
تصویر بورس
فروش اوراق بهادار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جورس
تصویر جورس
لاتینی تازی گشته آبسوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورس
تصویر خورس
یونانی تازی گشته همسرایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورس
تصویر نورس
میوۀ نورسیده، تازه رس، نهال نازک، کنایه از نوجوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بورس
تصویر بورس
مکان خرید و فروش اوراق بهادار و سهام، شهریه ای که دولت، دانشگاه یا مؤسسه ای برای تحصیل به دانشجویی می پردازد، مکان مخصوص خرید و فروش کالایی خاص مثلاً بورس اتومبیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورس
تصویر دورس
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، تفت، بیخ تفت، تودریون، شبیبی، شیکران
فرهنگ فارسی عمید
تازه رسیده تازه وارد، میوه تازه رسیده نوبر، نهال نازک، نوجوان: این جوان نو رسی شد وان نهال نوبری در بهشت ساحتت گر پیری آید با عصا. (وحشی. چا. امیرکبیر. 303)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورس
تصویر بورس
خرید و فروش اوراق بهادار، بها بازار (واژه فرهنگستان)، کمک هزینه پرداختی به دانشجو جهت تحصیل، راتبه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورس
تصویر نورس
((نُ رَ))
نو رسیده، جوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اورس
تصویر اورس
سروکوهی. ارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورسوریدن
تصویر ورسوریدن
انکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورستاد
تصویر ورستاد
وقف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورستاد
تصویر ورستاد
وظیفه، مستمری، جیره، برای مثال خدایا تویی جمله را دست گیر / ورستاد جودت ز ما وامگیر (ابوشکور- مجمع الفرس - ورستاد)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورساز
تصویر ورساز
جوان ظریف و آراسته، زیبا، رعنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورستاد
تصویر ورستاد
وسیله ای فلزی که کارگران چاپخانه به دست می گیرند و در آن حرف می چینند، ورستاتکا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورسنگ
تصویر ورسنگ
پارسنگ، سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود، پاسنگ، پاهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورسو زدن
تصویر ورسو زدن
پرسه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورسنگ
تصویر ورسنگ
عجیب و غریب
فرهنگ لغت هوشیار
ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود. مددمعاش که بطالبان علم و کارمندان و جز آنان دهند وظیفه مقرری خدایا تو این جمله را دستگیر ورستاد جودت زما وامگیر) (عسجدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورساقی
تصویر ورساقی
نوعی کمپوزیسیون ادبی
فرهنگ لغت هوشیار
شخص ظریف و آراسته: فربه کردی تو کون ایا ورسازه چون دنبه گوسفند در شبغازه. (عماد)
فرهنگ لغت هوشیار
شخص ظریف و آراسته: فربه کردی تو کون ایا ورسازه چون دنبه گوسفند در شبغازه. (عماد)
فرهنگ لغت هوشیار
ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورساخیدن
تصویر ورساخیدن
زبان برچیزی مالیدن لیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ورساد: بر گرفته از روسی اندازه کن هنگامی که وات چینی سربی در چاپ به کار می رفته از این ابزار بهره می گرفته اند ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار