جدول جو
جدول جو

معنی ورس - جستجوی لغت در جدول جو

ورس
مهار شتر به صورت چوبی که در بینی شتر می کنند، برای مثال ایا کرده در بینی ات حرص ورس / ز ایزد نیایدت یک ذره ترس (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۵)
ریسمانی که از موی یا از الیاف گیاه بافته می شود
اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، سپرک، اسفرک، زریر
تصویری از ورس
تصویر ورس
فرهنگ فارسی عمید
ورس
(فَ)
چغزلاوه نشستن بر سنگ چندانکه سبز و لغزان گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نشستن خزه بر سنگ در آب چندانکه آن سنگ سبز و لیز گردد. (از اقرب الموارد) : ورست الصخره فی الماء تورس ورساً، رکبها الطحلب حتی تخضار و تملاس. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ورس
(وَ)
دهی جزو دهستان کوهپایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین. در 10هزارگزی حصار خروان. سکنۀ 327 تن و آب آن ازچشمه و در بهار از آب برف تأمین می شود. محصول آن غلات، بنشن، تاکستان، بادام، صیفی است. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
ورس
(وَ)
اسپرک و آن گیاهی است شبیه سمسم و منبت آن بلاد یمن است و بس، میکارند آن را و تا بیست سال باقی باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گیاهی است زردرنگ گویند چون یک سال بکارند ده سال باقی ماند و نبات آن شبیه به نبات کنجد باشد و جامه ای که از آن رنگ کنند پوشیدنش قوت بسیار دهد و آن را به عربی خص خوانند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
ورس
(وَ / وَ رَ)
مهار شتر. (انجمن آرا). مهار و آن ریسمانی و چوبی است که بربینی شتر کنند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، مهاری که نعلبند بر لب ستور به نعل میگذارد تا آنها را نعل کند. (ناظم الاطباء) :
ایا کرده در بینی ات حرص ورس
از ایزد نیایدت یک ذره ترس.
لبیبی.
، بند ریسمانی. رشتۀ ریسمانی. (برهان) (آنندراج). پای بند و ریسمان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ورس
(وَ رِ)
ثوب ورس، جامۀ قرمز. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ورس
(وُ)
ثمر و میوه. (برهان) ، سرو دشتی. وارس. (ناظم الاطباء). بار سرو کوهی. ابهل. (برهان)
لغت نامه دهخدا
ورس
(وِ)
اندازه ای از مسافت که معادل 3500 قدم باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ورس
مهار شتر
تصویری از ورس
تصویر ورس
فرهنگ لغت هوشیار
ورس
((وَ))
مهار شتر، چوبی که در بینی شتر کنند
تصویری از ورس
تصویر ورس
فرهنگ فارسی معین
ورس
((و ر))
طنابی که از خوشه های خشکیده برنج باشد، ریسمانی که از موی گاو بافته می شود و شاخه های برسم را با آن به هم می پیوندند (و آن از لوازم آتشگاه است)
تصویری از ورس
تصویر ورس
فرهنگ فارسی معین
ورس
طنابی به طول تقریبی یک و نیم متر که از ساقه های برنج درو شده.، نوعی درخت جنگلی، بلند شو، شاخه های نازک درخت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اورس
تصویر اورس
سروکوهی. ارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورس
تصویر دورس
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، تفت، بیخ تفت، تودریون، شبیبی، شیکران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بورس
تصویر بورس
مکان خرید و فروش اوراق بهادار و سهام، شهریه ای که دولت، دانشگاه یا مؤسسه ای برای تحصیل به دانشجویی می پردازد، مکان مخصوص خرید و فروش کالایی خاص مثلاً بورس اتومبیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورس
تصویر نورس
میوۀ نورسیده، تازه رس، نهال نازک، کنایه از نوجوان
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ وَ)
درکوههای اطراف کرج ژونی پروس پلی کارپا به نام هورس موسوم است. ارس. (یادداشت مؤلف). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 253 و ارس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ وِ)
درخت سرو کوهی. (ناظم الاطباء). بفتح اول و سکون واو و کسر رای مهمله سرو کوهی. (هفت قلزم). بفتح اول و کسر ثانی سرو کوهی. (از آنندراج) (برهان) (انجمن آرای ناصری). عرعر. (برهان) 0
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خود را ورس آلودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
به یونانی جبن است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
شهری است باستانی در نزدیکی حلب که اینک ویران است و دارای آثار قدیمه میباشد. قیراوریاین حنان در این شهر قرار دارد. طول آن 64 درجه و عرض آن 35 درجه و 45 دقیقه و در اقلیم چهارم واقع است. گروهی از محدثان بدان منسوبند. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی بق است. (فهرست مخزن الادویه). نبق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تلمیذ بقراط، (فهرست ابن الندیم چ مصر ص 415)، یحیی نحوی گوید: هشت تن از اطبای یونان در صناعت طب سرآمد بودند اول ایشان اسقلیبیوس و دوم غورس بود، غورس 47 سال زندگی کرد، هفده سال از آن را در کودکی و دانشجویی گذرانید و سی سال بقیه را دانشمند ومعلم بود، از وفات اسقلیبیوس تا ظهور غورس 850 سال فاصله بود، و در این فترت اطبایی از جمله سورندوس و مانیوس ظاهر شدند، غورس روش تجربه را برگزید و آن راتقویت کرد و هفت تن از فرزندان و خویشان غورس که تلمیذ وی بودند پس از او جانشین او شدند، و ایشان: مرقس، جورجیس، مالسطس، قولس، ماهالس، اراسسطراطس اول و سقیروس بودند، و هر یک از اینان روش استاد خود یعنی روش تجربه را برگزیدند، (از عیون الانباء ج 1 ص 22)، رجوع به تاریخ الحکماء قفطی و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
یکی از حکما که در کیمیا بحث کرده و به عمل اکسیر تام دست یافته. (یادداشت مؤلف از ابن ندیم)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
گیاهی سمی که خربق نیز گویند. (ناظم الاطباء). شوکران است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گیاهی است که تخم آن را شوکران گویند و خوردن بیخ آن جنون آورد و به دورس تفتی معروف است زیرا که آن را از تفت یزد آورندو به عربی طحماء گویند. (از برهان) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بازاری که داد و ستد و معامله (بخصوص اوراق بهادار) در آنجا انجام گیرد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تازه رسیده تازه وارد، میوه تازه رسیده نوبر، نهال نازک، نوجوان: این جوان نو رسی شد وان نهال نوبری در بهشت ساحتت گر پیری آید با عصا. (وحشی. چا. امیرکبیر. 303)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جورس
تصویر جورس
لاتینی تازی گشته آبسوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورس
تصویر بورس
فروش اوراق بهادار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آورس
تصویر آورس
فرانسوی رگبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورس
تصویر خورس
یونانی تازی گشته همسرایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورس
تصویر نورس
((نُ رَ))
نو رسیده، جوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بورس
تصویر بورس
خرید و فروش اوراق بهادار، بها بازار (واژه فرهنگستان)، کمک هزینه پرداختی به دانشجو جهت تحصیل، راتبه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بورس
تصویر بورس
بها بازار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آورس
تصویر آورس
بیزار، رگ بار
فرهنگ واژه فارسی سره