ورزیدگی (وَ دَ / دِ) حاصل مصدر است از ورزیدن. ورزیده بودن. تجربه داشتن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ورزیدن شود ادامه... حاصل مصدر است از ورزیدن. ورزیده بودن. تجربه داشتن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ورزیدن شود لغت نامه دهخدا
ورزیدگی آزمودگی، پختگی، تبحر، خبرگی، کارکشتگی، مهارت، توان، قدرت ادامه... آزمودگی، پختگی، تبحر، خبرگی، کارکشتگی، مهارت، توان، قدرت فرهنگ واژه مترادف متضاد