- ورزکار
- کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
معنی ورزکار - جستجوی لغت در جدول جو
- ورزکار
- زراعت کننده، کشاورز، برزگر
- ورزکار ((وَ))
- برزگر، کشاورز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشاورز، برزگر
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
کسی که ورزش می کند، ورزش کننده
گاوی که بدان مزرعه را شیار کنند ورزاو
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
Athlete
atleta
sportowiec
спортсмен
спортсмен
atleet
Athlet
athlète
खिलाड़ी
ক্রীড়াবিদ
mwanariadha
ספורטאי
นักกีฬา
رياضيٌّ
کھلاڑی
بوته ای که میوه می دهد، میوه ای که از بوته به دست می آید مانند خربزه، هندوانه و خیار
هر میوه که درخت ندارد و بوته وبیاره دارد مانند: خربزه هندوانه خیار کدو وبادنجان