جدول جو
جدول جو

معنی ورج - جستجوی لغت در جدول جو

ورج
ارزش، ارج
تصویری از ورج
تصویر ورج
فرهنگ لغت هوشیار
ورج
((وَ))
ارزش، ارج
تصویری از ورج
تصویر ورج
فرهنگ فارسی معین
ورج
ارج، ارزش
تصویری از ورج
تصویر ورج
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورجا
تصویر ورجا
(دخترانه)
بلندمرتبه، ارجمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورجه
تصویر ورجه
ورجک ووورجک - ورجه و وورجه جستن و فرو جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجک
تصویر ورجک
ورجک ووورجک - ورجه و وورجه جستن و فرو جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورج
تصویر تورج
(پسرانه)
دلاور، یکی از سه پسر فریدون شاه، نام پسر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شورج
تصویر شورج
شوره، ماده ای شیمیایی و سفید رنگ که در تهیۀ باروت به کار می رود، ابقر، فوهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورج
تصویر نورج
آهنگ آماج خرمنکوب، سخن چینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجاوند
تصویر ورجاوند
برازنده، مقدس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورجلا
تصویر ورجلا
جهش، داد و فریاد و جنجال
ورجلا زدن: داد و فریاد و جنجال راه انداختن، جهیدن و بیرون جستن از دام، برای مثال خواست نیفتاده به دام بلا / خیزد و زآن ورطه زند ورجلا (ایرج میرزا - ۱۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورجمند
تصویر ورجمند
ارجمند، دارندۀ ورج، صاحب ارج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورجاوند
تصویر ورجاوند
بلندپایه، ارجمند، برازنده، نیرومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورجلا زدن
تصویر ورجلا زدن
داد و فریاد و جنجال راه انداختن
جهیدن و بیرون جستن از دام، برای مثال خواست نیفتاده به دام بلا / خیزد و زآن ورطه زند ورجلا (ایرج میرزا - ۱۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورجه ورجه کردن
تصویر ورجه ورجه کردن
جست و خیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون جستن (از دام ورطه لجنزار باتلاق) :) خواست نیفتاد به دام بلا خیزد و زان ورطه زند ورجلا. (ایرج میرزا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجول
تصویر ورجول
دست به ورجلاگذاشتن، دادوفریادراه انداختن جارو جنجال ایجاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجمند
تصویر ورجمند
دارنده ارج و ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون جستن (از دام ورطه لجنزار باتلاق) :) خواست نیفتاد به دام بلا خیزد و زان ورطه زند ورجلا. (ایرج میرزا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجلا
تصویر ورجلا
دست به ورجلاگذاشتن، دادوفریادراه انداختن جارو جنجال ایجاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجسته
تصویر ورجسته
برجسته و برآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجاوند
تصویر ورجاوند
ارجمند برازنده، دارای فره ایزدی خداوند ارج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجه ورجه کردن
تصویر ورجه ورجه کردن
((وَ جِ. جِ. کَ دَ))
جست و خیز کردن، جنب و جوش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورجمند
تصویر ورجمند
((وَ مَ))
ارجمند، دارنده فره ایزدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورجلا
تصویر ورجلا
((وَ جَ))
دست به ورجلا گذاشتن، داد و فریاد راه انداختن، جار و جنجال ایجاد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورجاوند
تصویر ورجاوند
((وَ وَ))
ارجمند، گران قدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارج
تصویر ارج
احترام، بزرگ داشت، حرمت، قدر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورز
تصویر ورز
تمرین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورچ
تصویر ورچ
معجزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورت
تصویر ورت
عوض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واج
تصویر واج
هجا، حرف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورن
تصویر ورن
شهوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درج
تصویر درج
آنچه در آن نوشته شود، نامه، نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرج
تصویر فرج
(پسرانه)
گشایش در کار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرج
تصویر خرج
هزینه
فرهنگ واژه فارسی سره