جسم تیره رنگ شبیه بخار یا ابر که هنگام سوختن چیزی از آن جدا می شود و به هوا می رود، کنایه از ناله جمع واژۀ دودة، کرم ها دود دادن: چیزی را نزدیک دود یا میان دود قرار دادن برای خشکانیدن آن دود زدن: دود کردن، دود پخش کردن چیزی که در حال سوختن است، دود پس دادن چراغی که با نفت می سوزد دود و دم: کنایه از دایر بودن بساط چای و قلیان و پخت و پز و لوازم مهمانی
جسم تیره رنگ شبیه بخار یا ابر که هنگام سوختن چیزی از آن جدا می شود و به هوا می رود، کنایه از ناله جمعِ واژۀ دَودَة، کرم ها دود دادن: چیزی را نزدیک دود یا میان دود قرار دادن برای خشکانیدن آن دود زدن: دود کردن، دود پخش کردن چیزی که در حال سوختن است، دود پس دادن چراغی که با نفت می سوزد دود و دم: کنایه از دایر بودن بساط چای و قلیان و پخت و پز و لوازم مهمانی
کلمه ای که شماره را بیان می کند، شماره، تعداد، کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی، عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..، عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..، عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
کلمه ای که شماره را بیان می کند، شماره، تعداد، کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی، عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..، عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..، عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
در دانش سرواد سه واتی اگر وات میانه خاموش باشد آن را سه واتی کاسته (وتد مفروق) نامند و اگر وات میانه جنبا باشد آن را سه واتی پیوسته (وتد مقرون) گویند میخ، میخکوبه، زبانه میخ (چوبین یا فلزی)، جمع اوتاد: (نرگس بسان حلقه زنجیر زرنگر کاندر میان حلقه زرین وتد بود) (منوچهری)، یکی از ارکان سه گانه عروض و آن بر دو قسم است: یا وتدمفروض. دومتحرک است که میان آنها یک حرف ساکن فاصله شده باشد از قبیل نامه و جامه. یا وتد مقرون (مجموع)، دو متحرک است که بعد از آنها یک ساکن باشد مانند: چمن سمن. آن خانه ها که آغازشان از افق آید بمشرق و مغرب یا از فلک نصف النهار زبر زمین و زیرش اوتاد نامند ای میخها. یا مایل وتد. آن خانه هاست که بپهلوی وتد باشند سوی توالی البروج و آن دوم و پنجم و هفتم و یازدهم بود. یا زایل وتد. آن خانه هاست که بپهلوی وتد باشند خلاف توالی البروج. و آن و سوم و ششم و نهم و دوازدهم بود و این برجها آنند که وتد بودند و ز آنجا زایل گشتند. و گروهی زایل را ساقط خوانند و من آنرا اختیار نکنم زیرا که نیز دیگر معنی احتمال کند و شبهت از او افتد. یا وتد قائم و جز قائم. وتد وسط السما دهم خانه بود. اگر درجه او بدهم برج افتد از برج طالع گویند وتدهای قایم اند. و گر درجه او برج یازدهم افتد از طالع گویند وتدهای مایلند و گرچه درجه او اندر برج نهم افتد از طالع گویند وتدهای زایل اند
در دانش سرواد سه واتی اگر وات میانه خاموش باشد آن را سه واتی کاسته (وتد مفروق) نامند و اگر وات میانه جنبا باشد آن را سه واتی پیوسته (وتد مقرون) گویند میخ، میخکوبه، زبانه میخ (چوبین یا فلزی)، جمع اوتاد: (نرگس بسان حلقه زنجیر زرنگر کاندر میان حلقه زرین وتد بود) (منوچهری)، یکی از ارکان سه گانه عروض و آن بر دو قسم است: یا وتدمفروض. دومتحرک است که میان آنها یک حرف ساکن فاصله شده باشد از قبیل نامه و جامه. یا وتد مقرون (مجموع)، دو متحرک است که بعد از آنها یک ساکن باشد مانند: چمن سمن. آن خانه ها که آغازشان از افق آید بمشرق و مغرب یا از فلک نصف النهار زبر زمین و زیرش اوتاد نامند ای میخها. یا مایل وتد. آن خانه هاست که بپهلوی وتد باشند سوی توالی البروج و آن دوم و پنجم و هفتم و یازدهم بود. یا زایل وتد. آن خانه هاست که بپهلوی وتد باشند خلاف توالی البروج. و آن و سوم و ششم و نهم و دوازدهم بود و این برجها آنند که وتد بودند و ز آنجا زایل گشتند. و گروهی زایل را ساقط خوانند و من آنرا اختیار نکنم زیرا که نیز دیگر معنی احتمال کند و شبهت از او افتد. یا وتد قائم و جز قائم. وتد وسط السما دهم خانه بود. اگر درجه او بدهم برج افتد از برج طالع گویند وتدهای قایم اند. و گر درجه او برج یازدهم افتد از طالع گویند وتدهای مایلند و گرچه درجه او اندر برج نهم افتد از طالع گویند وتدهای زایل اند