جسم تیره رنگ شبیه بخار یا ابر که هنگام سوختن چیزی از آن جدا می شود و به هوا می رود، کنایه از ناله جمع واژۀ دودة، کرم ها دود دادن: چیزی را نزدیک دود یا میان دود قرار دادن برای خشکانیدن آن دود زدن: دود کردن، دود پخش کردن چیزی که در حال سوختن است، دود پس دادن چراغی که با نفت می سوزد دود و دم: کنایه از دایر بودن بساط چای و قلیان و پخت و پز و لوازم مهمانی جسم تیره رنگ شبیه بخار یا ابر که هنگام سوختن چیزی از آن جدا می شود و به هوا می رود، کنایه از ناله جمعِ واژۀ دَودَة، کرم ها دود دادن: چیزی را نزدیک دود یا میان دود قرار دادن برای خشکانیدن آن دود زدن: دود کردن، دود پخش کردن چیزی که در حال سوختن است، دود پس دادن چراغی که با نفت می سوزد دود و دم: کنایه از دایر بودن بساط چای و قلیان و پخت و پز و لوازم مهمانی