معنی غدد - فرهنگ فارسی عمید
معنی غدد
- غدد
- غده ها، تومور ها، دژپیه ها، جمع واژۀ غده
تصویر غدد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غدد
غدد
- غدد
- جَمعِ واژۀ غُدّه. (منتهی الارب) :
دروجود بزم ما اغیار شد همچون غدد
گر ازاله میکنی لابد مضرت میرسد.
(لسان العجم بنقل از ابوالمعالی).
رجوع به غده شود
لغت نامه دهخدا
غدد
- غدد
- مرگامرگی شتران. (منتهی الارب). طاعون الابل. ج، غداد. (اقرب الموارد). رجوع به غداد شود
لغت نامه دهخدا
جدد
- جدد
- جمع جده، راه ها جدگاره ها (طرق)، جمع جدید، نوها راه راست، زمین راست، هامون زمین هموار درشت
فرهنگ لغت هوشیار