یا وحیدالدین. پسر عموی خاقانی شاعر است: جان عطارد از تپش خاطر وجید چونان بسوخت کز فلک آبی نماندش. جان وحید را به فلک برد ذوالجلال تا هم فلک بجای عطارد نشاندش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 892) چون من خطر زدم به فراق از پی وحید جان ازپی وحید برآمد بدان خطر. خاقانی. وحید ادریس عالم بود و لقمان جهان اما چو مرگ آمد چه سودش داشت ادریسی و لقمانی. خاقانی. حجه الحق عالم مطلق وحیدالدین که هست ملجاء جان من و صدر من و استاد من. خاقانی
یا وحیدالدین. پسر عموی خاقانی شاعر است: جان عطارد از تپش خاطر وجید چونان بسوخت کز فلک آبی نماندش. جان وحید را به فلک برد ذوالجلال تا هم فلک بجای عطارد نشاندش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 892) چون من خطر زدم به فراق از پی وحید جان ازپی وحید برآمد بدان خطر. خاقانی. وحید ادریس عالم بود و لقمان جهان اما چو مرگ آمد چه سودش داشت ادریسی و لقمانی. خاقانی. حجه الحق عالم مطلق وحیدالدین که هست ملجاء جان من و صدر من و استاد من. خاقانی
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 200 تن و آب آن از چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفۀ حمید هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 200 تن و آب آن از چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفۀ حمید هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
اصیده. حظیره مانندی است که در کوه از سنگ سازند جهت ستوران. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شوانگاه. (مهذب الاسماء). ج، وصائد. (اقرب الموارد). رجوع به وصید شود
اصیده. حظیره مانندی است که در کوه از سنگ سازند جهت ستوران. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شوانگاه. (مهذب الاسماء). ج، وصائد. (اقرب الموارد). رجوع به وصید شود