جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وحیده

وحیده

وحیده
جایی از اعراض مدینه میان مدینه و مکه. (معجم البلدان) (تاج العروس) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

وحیده

وحیده
مؤنث وحید: امراءه وحیده، زن یگانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

وحوده

وحوده
وحاده. وحود. وحد. وحده. حده. تنها و یکتا ماندن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

وحاده

وحاده
وُحودَه. وحود. وَحْد. وَحده. حِدَه. (ناظم الاطباء). تنها و یکتا ماندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). یگانه شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

ولیده

ولیده
کودک مادینه. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). دخترزاده. (مهذب الاسماء) ، پرستار. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، کنیز. (اقرب الموارد). ج، ولائد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، زن مولوده میان عرب. (منتهی الارب). المولوده بین العرب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

وصیده

وصیده
اصیده. حظیره مانندی است که در کوه از سنگ سازند جهت ستوران. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شوانگاه. (مهذب الاسماء). ج، وصائد. (اقرب الموارد). رجوع به وصید شود
لغت نامه دهخدا

وطیده

وطیده
واحد وطائد. (ناظم الاطباء). قواعد و بنیان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا