جدول جو
جدول جو

معنی وجورات - جستجوی لغت در جدول جو

وجورات
(وَ / وُ)
جمع واژۀ وجور. (بحر الجواهر). رجوع به وجور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجارات
تصویر مجارات
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرورات
تصویر ضرورات
ضرورت، چیزی که به آن احتیاج داشته باشند، نیاز، حاجت
فرهنگ فارسی عمید
مئات الوف الوف الوف، در مراتب شانزده گانه عددی نزد فیثاغوریین. (رسائل اخوان الصفا)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بُ)
جمع واژۀ بخور. داروهایی که در بخور دادن بکار می برند. (ناظم الاطباء). و رجوع به بخور شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
چند موضع است به دیار بنی سعد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، لفظی است که شبانان بز را بدان نوازش کنند و پیش خود خوانند. (برهان قاطع). پژپژ. (آنندراج) (ناظم الاطباء). لفظی که بز را بدان نوازند. (فرهنگ اسدی) :
سخن شیرین از زفت نیارد بر
بز به بچ بچ بر هرگز نشود فربه.
رودکی
لغت نامه دهخدا
یکی از فرقه های کرد در حوالی موصل که مذهبی خاص و سری دارند و خود را الهی میگویند که ظاهراً مراد علی اللهی است. در خاک ایران قرب مرز ترکیه هم از این قوم دیده شده است. (از کرد و پیوستگی نژادی او ص 125)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
جمع واژۀ امور و جج امر: صدراعظم امورات لازمۀ مهمه را بخاکپای مبارک عرضه داشته... (از لایحۀ قانون مشیرالدوله صدراعظم که بصحۀ ناصرالدین شاه رسیده، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
جمع واژۀ ذرور. داروهای خشک سودۀ پراکندنی بر قروح و جراحات و چشم
لغت نامه دهخدا
(وُ)
جمع واژۀ وجوه. در تداول آنچه از مال زکوه و خمس و رد مظالم به مجتهدین خاصه با علم آنان برند و او آن را به مستحقین قسمت کند و آن را وجوهات بریه نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امورات
تصویر امورات
جمع امور، کارها جمع امور، جمع الجمع امر: (صدر اعظم امورات لازمه مهمه را بخاکپای مبارک عرضه داشته) (از لایحه قانون مشیر الدوله صدر اعظم که بصحه ّ ناصرالدین شاه رسیده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجرورات
تصویر مجرورات
جمع مجروره، کشیدگان کشیده شدگان جمع مجروره (مجرور)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وجود. یا وجودات امکانی (امکاینه)، ممکنات است. یا وجود خاصه. موجودات ممکنه اند که هریک درحد وجودی خود دارای خواص و آثار مخصوص اند حقایق عالم همه وجودات خاصه اند و ذات احدیت وجود مطلق است و بالاخره وجودات خاصه عبارت از وجودات مضافه اند که از جهت انتساب بوجود عام قیومی نمودشده اند. یا وجودات فاقر الذات. موجودات ممکنه. یاوجودات مضافه. وجودات خاصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بثورات
تصویر بثورات
جمع غفص. بثور: بثورات سلی
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از نقد و جنس که برای اماکن مشرفه فرستند، طعام فاتحه روح بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجودات
تصویر موجودات
مکونات، آفریده ها، کائنات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصوره، نگاشتگان چهر یافتگان پنداشتگان جمع مصوره (مصور) : صورت داده ها شکل پذیرفته ها: و هر یکی ازین مصورات بر صورت خویش محفوظ است اندر حال حیات نبات وحیوان، نقاشی شده ها، تصور شده ها، جمع مصوره (مصور) : صورت دهنده ها، نقاشی کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطورات
تصویر تطورات
جمع تطور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجارات
تصویر مجارات
با هم رفتن، با هم برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مزوره، ریویدگان ساختگی ها بیماربا ها جمع مزوره (مزور) : ومصنوعات خاص طبیعت کلی بر مثال مزورات است از مصنوعات نفس کلی... (جامع الحکمتین) جمع مزوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجوزات
تصویر مجوزات
جمع مجوزه، جمع مجوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرورات
تصویر کرورات
جمع کرور، پانصد ها، هزار ها
فرهنگ لغت هوشیار
پولها، جمع وجوه، جمع در جمع وجه، آنچه بابت خمس و زکات در اختیار علمای روحانی قرار داده میشود، شهر واها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرورات
تصویر ذرورات
ذرور، جمع ذرور، داروهای سوده نمک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجوعات
تصویر رجوعات
جمع رجوع: (اداره رجوعات تجارتی و محاکمات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجبرات
تصویر تجبرات
جمع تجبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجوزات
تصویر تجوزات
جمع تجوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهورات
تصویر تهورات
جمع تهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصورات
تصویر تصورات
انگارها جمع تصور
فرهنگ لغت هوشیار
نیاز حاجت آنچه که بدان محتاج باشند، اجبار الزام ناگزیری، امتناع انفکاک چیزیست از چیزی دیگر بر حسب حکم عقلی. بالجمله چون گویند نسبت حیوانیت بانسان ضروری است مراد این است که عقل حکم می کند که انفکاک حیوانیت از انسان محال است، هر گاه مقدمات برهان علمی یقینی بود و دایم باشد و متغیر نشود باید که ضروری باشد، ضرورت انواع دارد بداهت، آن چه که ما لابد انسان است در بقا، حقوق نفس. یا ضرورت شعری. عبارتست از مراعات وزن شعر که بر حسب ضرورت شاعر را باموری وا دارد که اجرای آن امور در نثر جایز نیست ولی در شعر رواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجارات
تصویر مجارات
((مُ))
با هم رفتن، با هم برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجودات
تصویر موجودات
ج. موجود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وجوهات
تصویر وجوهات
((وُ))
جمع وجوه، پول ها، آن چه بابت خمس و زکات در اختیار علمای روحانی قرار داده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصورات
تصویر تصورات
انگارش ها
فرهنگ واژه فارسی سره
خیالات، مفاهیم
دیکشنری اردو به فارسی