جدول جو
جدول جو

معنی وجرد - جستجوی لغت در جدول جو

وجرد
شیرخشت با نام علمی cotoneaster
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وارد
تصویر وارد
مطّلع، آگاه، با تجربه
ویژگی چیزی که قابل قبول است به ویژه اعتراض یا انتقاد و مانند آن مثلاً ایراد شما وارد نیست
مهمان
مقابل صادر، داخل شونده
در آینده
در تصوف نوعی آگاهی که بدون تفکر در دل سالک ایجاد می شود، آنچه بر دل صوفی خطور می کند، واردۀ قلبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجود
تصویر وجود
یافتن، دریافتن، مقابل عدم، هستی، جسم و بدن، کائنات، عالم هستی، شخص، فرد
وجود ذهنی: مقابل وجود عینی، وجود شیء در ذهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
بدون همسر، تنها، در فلسفه آنچه منزه از ماده باشد مانند عقول و ارواح، برهنه، عریان، خالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجرد
تصویر تجرد
مجرد بودن، ازدواج نکردن، تنهایی، در تصوف دوری گزیدن از علایق دنیوی، برهنگی
فرهنگ فارسی عمید
(جَ نَ)
قریه ای است در سه فرسنگی مغرب شهر داراب. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(هَُ دَ)
دهی از بخش مرکزی شهرستان جیرفت. دارای 459 تن سکنه، آب آن از رود خانه هلیل و محصول عمده اش غله، مرکبات و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
دهی است از بخش دستجرد شهرستان قم که دارای 893 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش گندم، بنشن، انگور، گردو و زردآلو است. مزارع دره خیار و آب دراز جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وجود
تصویر وجود
هستی، خلاف عدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجید
تصویر وجید
زمین هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارد
تصویر وارد
ورود کننده، رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
برهنه، عریان، تنها، مرد بی زن، بی زوجه، یکه و تنها، مقابل مادی و جسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجرد
تصویر عجرد
درشت و سخت، تند رو، بی برگ بی بار دلاور، برهنه لخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرد
تصویر تجرد
برهنه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرد
تصویر تجرد
((تَ جَ رُّ))
جمع تجردات، زن نداشتن، پیراستن، برهنه گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
((مُ جَ رَّ))
تنها، بی همسر، دارای جنبه نظری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وجود
تصویر وجود
((وُ))
هستی، بدن، جسم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارد
تصویر وارد
((رِ))
در آینده، داخل شونده، ماهر، چیره دست، به جا، به مورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارد
تصویر وارد
درون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وجود
تصویر وجود
هستی، فرتاش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
آهنجیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
Abstracted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وجود
تصویر وجود
Existence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
روستایی در شمال گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
abstrato
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وجود
تصویر وجود
existência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وجود
تصویر وجود
existencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
abstrahiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
abstrakcyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وجود
تصویر وجود
istnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
отвлечённый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وجود
تصویر وجود
существование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
абстрактний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وجود
تصویر وجود
існування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
abstract
دیکشنری فارسی به هلندی