معنی وارد
- وارد
- مطّلع، آگاه، با تجربه
ویژگی چیزی که قابل قبول است به ویژه اعتراض یا انتقاد و مانند آن مثلاً ایراد شما وارد نیست
مهمان
مقابل صادر، داخل شونده
در آینده
در تصوف نوعی آگاهی که بدون تفکر در دل سالک ایجاد می شود، آنچه بر دل صوفی خطور می کند، واردۀ قلبی
