- وج
- سوسن زرد، گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، ویرج، اقارون، اگر
معنی وج - جستجوی لغت در جدول جو
- وج
- پژ از گیاهان باش باچ گیاهی از تیره قلقاس ها که پایااست و دارای ساقه خزنده زیرزمینی میباشد که از نقاط مختلف آن ریشک هایی جدا میشود و در نقطه مقابل ریشک ها ساقه هوایی و برگها میرویند برگهایش نواری شکل میباشند و مانند غلافی ساقه را احاطه کرده اند گلهایش زرد رنگ و در انتهای ساقه قرار دارند ساقه زیرزمینی این گیاه که بغلط ریشه آن نامیده میشود بسیار معطر و خوشبواست از اسانسی که از آن بدست می آورند در عطر سازی استفاده میکنند. اسانس این گیاه در بازار بنام عطر سوسن زرد موسوم است جوشیده ساقه زیر زمینی این گیاه را بنسبت 15 گرم در لیتر جهت رفع دل درد بکار میبرند قارون اقارون اقورون عود الوج باش باچ بچه آلو سوسن اصفر سوسن باتلاقی اشبطانه اسبطانه اشطانه سوسن زرد قصب الذریره گیاه ترکی اگرترکی اکیرترکی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سویه
روی های یکسان
جای نداشتن
جای داشتن
می باشد
هستی، فرتاش
بایستگی
فرجاد
درد، بیماری، رنجوری
خوشی، خوشحالی، شادی، در تصوف حالت خوشی گذرا در سالک که با خروش و دست افشانی همراه است
واجب بودن، ضرورت، لزوم
پولی که با آن ضمانت می کنند
خوب رو (زن)، دارای قدر و جاه
مختصر، کوتاه، کلام مختصرومفید
نیکوروی، صاحب قدر و جاه، بزرگ قوم
وجود شیء در ذهن، مقابل وجود عینی
پولی که با آن زندگانی را می گذرانند
آنچه به وسیلۀ قوۀ باطنی ادراک می شود
ناحیه، طرف، جانب، سمت، آنچه به آن توجه کنند
عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
ضربه ای که با کارد یا دست به جایی از بدن زده شود
قوۀ باطنی که خوب و بد اعمال به وسیلۀ آن ادراک می شود، نفس و قوای باطنی آن، یافتن مطلوب، یافتن
وجه ها، طریقه ها، روش ها، پول ها، علت ها، سبب ها، روی ها، چهره ها، امکان ها، توان ها، صفحه ها، وجودها، ذات ها، جمع واژۀ وجه
وجوه اعیان: اشراف، بزرگان
وجوه اعیان: اشراف، بزرگان
فاصلۀ میان انگشت بزرگ و انگشت کوچک دست در حالی که تمام انگشت ها باز باشد، اندازۀ دست، وژه، شبر، پنک، بدست، گدست
وجیه شدن، صاحب جاه و مقام شدن، عزت و حرمت، خوب رویی، زیبایی
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، غرّه، رخساره، دیمه، چیچک، دیباجه، چهر، لچ، خدّ، گردماه، سج، عارض، دیباچه، دیمر، رخسار، عذار، محیّا
بودش تنانی
بودش بسته
بودش جداسته