التهاب کلیه، مرضی که در اثر التهاب کلیه ها بروز می کند، این اسم از نام ریچارد برایت، پزشک انگلیسی، که در سال ۱۸۲۷ میلادی مطالعاتی دربارۀ این مرض به عمل آورده گرفته شده
التهاب کلیه، مرضی که در اثر التهاب کلیه ها بروز می کند، این اسم از نام ریچارد برایت، پزشک انگلیسی، که در سال ۱۸۲۷ میلادی مطالعاتی دربارۀ این مرض به عمل آورده گرفته شده
پالوده. ابوسایغ. (یادداشت بخط مؤلف) ، نزد صوفیه، بمعنی فیض و جذبۀ باطن که به نسبت سالک واقع شود. (کشاف اصطلاحات الفنون). - بوسه به پیغام، حصول مقصود به وساطت غیر. (آنندراج) : معشوق در آغوش بود طالع ما را اما ز لبش بوسه به پیغام گرفته. کلیم (از آنندراج). - ، کنایه از امر محال. (آنندراج) : باز مشتاق ترا بوسه به پیغام افتاد گفتگوهای زبانی بلب بام افتاد. استاد (از آنندراج). این هر دو ترکیب، مصطلح پارسی زبانان هند بوده است
پالوده. ابوسایغ. (یادداشت بخط مؤلف) ، نزد صوفیه، بمعنی فیض و جذبۀ باطن که به نسبت سالک واقع شود. (کشاف اصطلاحات الفنون). - بوسه به پیغام، حصول مقصود به وساطت غیر. (آنندراج) : معشوق در آغوش بود طالع ما را اما ز لبش بوسه به پیغام گرفته. کلیم (از آنندراج). - ، کنایه از امر محال. (آنندراج) : باز مشتاق ترا بوسه به پیغام افتاد گفتگوهای زبانی بلب بام افتاد. استاد (از آنندراج). این هر دو ترکیب، مصطلح پارسی زبانان هند بوده است
سایندۀ چوب، که چوب ساید، سوهان، (مهذب الاسماء)، سفن، مسفن، (ملخص اللغات حسن خطیب)، (در اصطلاح نجاران) سوهانی خشن که درشت تر از سوهان های دیگرست و بدان چوب سایند، (یادداشت بخط مؤلف)
سایندۀ چوب، که چوب ساید، سوهان، (مهذب الاسماء)، سفن، مسفن، (ملخص اللغات حسن خطیب)، (در اصطلاح نجاران) سوهانی خشن که درشت تر از سوهان های دیگرست و بدان چوب سایند، (یادداشت بخط مؤلف)
نگاهداشتن محافظت کردن، نگاهداشت محافظت نگهبانی: (سگ گرگین این دربه زشیران همه عالم که لاف عشق حق دارد و او داند و قایتها) (دیوان کبیر)، هرچه بدان چیزی را نگاه دارند و پناه دهند
نگاهداشتن محافظت کردن، نگاهداشت محافظت نگهبانی: (سگ گرگین این دربه زشیران همه عالم که لاف عشق حق دارد و او داند و قایتها) (دیوان کبیر)، هرچه بدان چیزی را نگاه دارند و پناه دهند
ریتاکی منسوب به وبا. همه گیر، مربوط بمرض وبا. یا ازمنه وبایی. روزهاو هفته هایی از فصول سال که در آن اوقات بیماریها شیوع دارند. از کلمه وبایی مقصود و بامعنای بیماری معروف نیست بلکه بیماریهای همه گیر میباشد و بنابراین بجیمع بیماریهای ساری و عمومی اطلاق میگردیده. یا هوای وبایی. هوایی است که در طی سال در آن بیماری بیشتر در میان مردم پیدا میشود و همانند امروز که گاهی مثلا گریپ عمومیت پیدا می نماید قدما معتقد بودند که هوایکی از ناقلان و سرایت دهندگان بیماری است بدین ملاحظه اصطلاح هوای وبایی از نظر عمومیت یافتن بیماری در میان مردم بوده نه آنکه مردم مبتلی به وبا شوند
ریتاکی منسوب به وبا. همه گیر، مربوط بمرض وبا. یا ازمنه وبایی. روزهاو هفته هایی از فصول سال که در آن اوقات بیماریها شیوع دارند. از کلمه وبایی مقصود و بامعنای بیماری معروف نیست بلکه بیماریهای همه گیر میباشد و بنابراین بجیمع بیماریهای ساری و عمومی اطلاق میگردیده. یا هوای وبایی. هوایی است که در طی سال در آن بیماری بیشتر در میان مردم پیدا میشود و همانند امروز که گاهی مثلا گریپ عمومیت پیدا می نماید قدما معتقد بودند که هوایکی از ناقلان و سرایت دهندگان بیماری است بدین ملاحظه اصطلاح هوای وبایی از نظر عمومیت یافتن بیماری در میان مردم بوده نه آنکه مردم مبتلی به وبا شوند
حکومت کردن، دست یافتن تصرف کردن، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود: ولایت کیلان و ولایت مازندران، سرزمین خطه: (ورایت نصرت شمارازکلاردشت نهضت نموده بعداز چندکوچ به ولایت لاررسید)، شهر بلده، کشور مملکت: (گفتی کزجمله ولایت روس بود شهری بنیکوی چو عروس) (هفت پیکر)، جمع ولایات، (دراصطلاح نویسندگان شبه قاره هند) ایران: (رسمی است که قلندران و عاشق پیشگاه ولایت بر سینه داغ کنند)، شهر و مولد و موطن هرکس (غیراز پایتخت) : (من آمده ام تهران زمستان را کار کنم و تابستان بروم ولایت)، توضیح ولایت و ولایت هر دو بمعانی یکدیگر آمده اند. یا ولایت قالوابلی. ولایت ایمان که ارواح مومنان در آن باخدای تعالی عهد بستند ببندگی. توضیح اشاره به آیه 171 ازسوره 7 (اعراف) : (واذاخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربکم ک قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیمه اناکنا عن هذافاعلین) -1 حکومت کردن، تسلط داشتن، حکومت امارت: (ابونصر... برملک واقف بود... وقانون ولایت از اواستکشاف واستنطاق مینمود)، تسلط، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود، سرزمین خطه، مقام ول که پس ازمقام نبی (نبوت) قراردارد. یا شاه ولایت. لقب علی علیه السلام بن ابی طالب، جمع ولایات. یا ولایت عهد. شغل ومقام ولی عهد
حکومت کردن، دست یافتن تصرف کردن، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود: ولایت کیلان و ولایت مازندران، سرزمین خطه: (ورایت نصرت شمارازکلاردشت نهضت نموده بعداز چندکوچ به ولایت لاررسید)، شهر بلده، کشور مملکت: (گفتی کزجمله ولایت روس بود شهری بنیکوی چو عروس) (هفت پیکر)، جمع ولایات، (دراصطلاح نویسندگان شبه قاره هند) ایران: (رسمی است که قلندران و عاشق پیشگاه ولایت بر سینه داغ کنند)، شهر و مولد و موطن هرکس (غیراز پایتخت) : (من آمده ام تهران زمستان را کار کنم و تابستان بروم ولایت)، توضیح ولایت و ولایت هر دو بمعانی یکدیگر آمده اند. یا ولایت قالوابلی. ولایت ایمان که ارواح مومنان در آن باخدای تعالی عهد بستند ببندگی. توضیح اشاره به آیه 171 ازسوره 7 (اعراف) : (واذاخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربکم ک قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیمه اناکنا عن هذافاعلین) -1 حکومت کردن، تسلط داشتن، حکومت امارت: (ابونصر... برملک واقف بود... وقانون ولایت از اواستکشاف واستنطاق مینمود)، تسلط، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود، سرزمین خطه، مقام ول که پس ازمقام نبی (نبوت) قراردارد. یا شاه ولایت. لقب علی علیه السلام بن ابی طالب، جمع ولایات. یا ولایت عهد. شغل ومقام ولی عهد
ورساد: بر گرفته از روسی اندازه کن هنگامی که وات چینی سربی در چاپ به کار می رفته از این ابزار بهره می گرفته اند ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود
ورساد: بر گرفته از روسی اندازه کن هنگامی که وات چینی سربی در چاپ به کار می رفته از این ابزار بهره می گرفته اند ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود