جدول جو
جدول جو

معنی واژگون - جستجوی لغت در جدول جو

واژگون
معکوس، برعکس، ساقط
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
فرهنگ واژه فارسی سره
واژگون
سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون،
از کار برکنار شده معزول
واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
فرهنگ فارسی عمید
واژگون
سرنگون، برگشته
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
فرهنگ لغت هوشیار
واژگون
برگشته، سرنگون، بخت برگشته، شوم، نامبارک
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
فرهنگ فارسی معین
واژگون
Crashing
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
دیکشنری فارسی به انگلیسی
واژگون
batendo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژگون
estrellarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
واژگون
rozbijający
دیکشنری فارسی به لهستانی
واژگون
рушащийся
دیکشنری فارسی به روسی
واژگون
руйнуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
واژگون
neerstortend
دیکشنری فارسی به هلندی
واژگون
abstürzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
واژگون
s'écraser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
واژگون
schiantarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
واژگون
दुर्घटनाग्रस्त
دیکشنری فارسی به هندی
واژگون
ধাক্কা
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژگون
çarpan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
واژگون
충돌하는
دیکشنری فارسی به کره ای
واژگون
kugonga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
واژگون
崩溃的
دیکشنری فارسی به چینی
واژگون
激しく衝突する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
واژگون
התנגשויות
دیکشنری فارسی به عبری
واژگون
menghancurkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
واژگون
กระแทก
دیکشنری فارسی به تایلندی
واژگون
هائجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
واژگون
ٹکرا رہا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واژگونی
تصویر واژگونی
سقوط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واژگونه
تصویر واژگونه
برعکس، بالعکس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واژگونی
تصویر واژگونی
واژگون بودن باژگونی، ناراستی تدبیر ناراستی کار
فرهنگ لغت هوشیار
سرنگون وارون، یا نسبت واژگونه. عکس نسبت، آنکه رفتارش نادرست و نامعقول باشد: (همانست کین واژگونه جهان یکی را بر دیگر آرد دوان)، شوم نامبارک نحس، بدبخت بخت برگشته: (بران واژگونه دو لشکر دمان شبیخون بر آردن از ناگهان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واژگان
تصویر واژگان
اصطلاحات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
مقلوب، واژگونه، وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
واژگون، سرنگون، وارون، برای مثال مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر / که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است (حافظ - ۱۰۰ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
((ژِ))
سرنگون، وارون. باژگونه و بازگونه و واژگونه و واژگون و باشگون و باشگونه نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واژگان
تصویر واژگان
فهرستی از مجموعه واژه های یک کتاب، یک موضوع یا یک زبان
فرهنگ فارسی معین