زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سگیل، وردان، واروک، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
زِگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سِگیل، وِردان، واروک، بالو، تاشکِل، گَندُمِه، آزَخ، زَخ، زوخ، آژَخ، ژَخ، ثُؤلول
آنچه از درخت خرما ببرند و بضم اول نیز درست است و به این معنی با زای هوز هم گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء) ، آنچه بدان تاک انگور را بندند و به این معنی با رای قرشت هم به نظر آمده است. (برهان) ، ریسمان که از لیف خرمابن سازند. (ناظم الاطباء)
آنچه از درخت خرما ببرند و بضم اول نیز درست است و به این معنی با زای هوز هم گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء) ، آنچه بدان تاک انگور را بندند و به این معنی با رای قرشت هم به نظر آمده است. (برهان) ، ریسمان که از لیف خرمابن سازند. (ناظم الاطباء)
مسخرگی و مزاح. (برهان: گواز) ، سرزنش و طعنه. (انجمن آرا) (آنندراج) : کند طبع او بحر را سرزنش زند جود او در معادن گواژ. شمس فخری (از شعوری ج 2 ص 319). ، مردم خوش طبع. (برهان: گواز) ، ازار و دامنی را نیز گویند که لنگی و روپاک باشد. (برهان: گواز)
مسخرگی و مزاح. (برهان: گواز) ، سرزنش و طعنه. (انجمن آرا) (آنندراج) : کند طبع او بحر را سرزنش زند جود او در معادن گواژ. شمس فخری (از شعوری ج 2 ص 319). ، مردم خوش طبع. (برهان: گواز) ، ازار و دامنی را نیز گویند که لنگی و روپاک باشد. (برهان: گواز)
طعنه و سرزنش را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مصحف گواژ است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گواژ و گواژه شود: کند طبع او بحر را سرزنش زند جود او در معادن کواژ. شمس فخری (چ صادق کیا)
طعنه و سرزنش را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مصحف گواژ است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گواژ و گواژه شود: کند طبع او بحر را سرزنش زند جود او در معادن کواژ. شمس فخری (چ صادق کیا)
به لغت زند و پازند به معنی کلمه باشد که لفظ است و آن از دو حرف یا بیشتر مرکب میشود. (ازبرهان). واژه کلمه را گویند. (رشیدی). پهلوی: واچک (قول و کلام) ، مرکب از واچ و واچکیه (شرح و بیان) ، از ریشه اوستائی وچ (گفتن). سانسکریت نیز: واچ (سخن گفتن). در لهجۀ زرتشتیان نیز: واجه، (کلمه). در ’آهار’ جزو رودبار لواسان ’سرواژه’ به معنی صحبت کردن در خواب استعمال میشود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). به معنی کلمه باشد و سخنی است که از سه حرف یا بیشتر ساخته شده باشد. (ازآنندراج). کلمه. (انجمن آرا). و رجوع به واج شود
به لغت زند و پازند به معنی کلمه باشد که لفظ است و آن از دو حرف یا بیشتر مرکب میشود. (ازبرهان). واژه کلمه را گویند. (رشیدی). پهلوی: واچک (قول و کلام) ، مرکب از واچ و واچکیه (شرح و بیان) ، از ریشه اوستائی وچ (گفتن). سانسکریت نیز: واچ (سخن گفتن). در لهجۀ زرتشتیان نیز: واجه، (کلمه). در ’آهار’ جزو رودبار لواسان ’سرواژه’ به معنی صحبت کردن در خواب استعمال میشود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). به معنی کلمه باشد و سخنی است که از سه حرف یا بیشتر ساخته شده باشد. (ازآنندراج). کلمه. (انجمن آرا). و رجوع به واج شود
بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد. توضیح: درباره هویت این گیاه اختلاف است. مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است. مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند، تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند، سخن بیهوده یاوه
بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد. توضیح: درباره هویت این گیاه اختلاف است. مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است. مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند، تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند، سخن بیهوده یاوه