- وانگاه
- آن زمان، آن وقت، با وجود این،
برای مثال افسر خاقان وانگاه سر خاک آلود / خیمۀ سلطان وانگاه فضای درویش (سعدی۳ - ۷۳۸)
معنی وانگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- وانگاه
- و آن زمان، بعلاوه وانگهی
- وانگاه
- و آن زمان، به علاوه، وانگهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند
خانقاه
خانه سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند
جایی که در آن جماع بعمل آید محل آرمش رفافگاه
خانه، سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند، خانقاه
کالا، ابزار
جایی که در آن جماع به عمل آید، محل آرامش، زفافگاه
خانه، سرا، خانقاه
آنزمان، بعلاوه
خانگاه
حالا، حال
تصور، پیش فرض، فرضیه، فرض، نظریه
محل تولد
خروجی
بی خبر، جاهل
مخفیگاه
محل زدن
ناگاه، ناگهان
نام روز دهم فروردین
هنگام صبح، صبحگاه، بامداد
محلی بزرگ که عده ای برای ورزش یا بازی و یا دید و بازدید جمع شوند
گمرکخانه، باجگاه
مرتبت، منزلت، موضع، محل، مکان، موقعیت، وضعیت
غروب، آقشام
خیمه پادشاهان، بارگه، جائی که پادشاهان مردم را بحضور بپذیرند
رصد گاه، گمرکخانه
مستراح و کنار آب