جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با میانگاه

میانگاه

میانگاه
درون، میان: پس میانگاه آن گوشت شکافته شود و جای ناف پدید آید، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، بر سر آن دکه سایه ها ساخته و در میان گاه آن گنبدی عظیم برآورده، (فارسنامۀ ابن بلخی ص 138)، قلب، قلب لشکر، مرکز لشکر، قلب سپاه، (یادداشت لغت نامه) :
میانگاه لشکرْش را همچنین
سپاهی بیاراست خوب و گزین،
دقیقی
لغت نامه دهخدا

مکانگاه

مکانگاه
مکان جای باشش: (از او در خواستند که در آن نواحی مکان گاه ایشان معین کند) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور 14) توضیح} مکان {خود اسم مکان است و احتیاجی به پسوند مکان ندارد ولی در فارسی ازین نوع مستعمل است مانند: معبد جای
مکانگاه
فرهنگ لغت هوشیار

مکانگاه

مکانگاه
جای بودن. منزل. منزلگاه: از او درخواستند که در آن نواحی مکانگاه ایشان معین کند. (سلجوقنامۀ ظهیری ص 14)
لغت نامه دهخدا

میدانگاه

میدانگاه
جای فراخ و پهن که در آن بنا نباشد. (ناظم الاطباء) ، میدان. میدان کارزار:
شیروار آورد به میدانگاه
گرد بر گرد صف کشند سپاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا