جدول جو
جدول جو

معنی واشان - جستجوی لغت در جدول جو

واشان
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر که در 27 هزارگزی جنوب آن شهر و 8 هزارگزی راه شوسۀ ملایر به بروجرد واقع است، ناحیه ای است مسطح، معتدل با 752 تن سکنه که از آب چشمه مشروب میشود، محصول آنجا غلات دیم و شغل اهالی زراعت و اشتغال به صنایع دستی و قالی بافی است، این دهکده دارای راه اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
واشان
رنگ دادن پارچه، پس گرفتن سخن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورشان
تصویر ورشان
(دخترانه)
قمری، کبوتر صحرایی، پرنده ای که به فارسی آن را مرغ الاهی می گویند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وانان
تصویر وانان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی شهرکرد، نام یکی از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واران
تصویر واران
(پسرانه)
باران (نگارش کردی: واران)، نامی که مورخان یونانی به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده داده اند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وادان
تصویر وادان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی دماوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از والان
تصویر والان
گروهی از پستانداران دریایی
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد
بادیان، رازیان، وادیان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشان
تصویر پاشان
پاشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای پاشنده مثلاً مشک پاشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورشان
تصویر ورشان
نوعی کبوتر صحرایی تیره رنگ با دمی سفید، قمری
فرهنگ فارسی عمید
رازی، گوید بیخ نباتی است و هیئت او آن است که سه بیخ باشد در هم پیچیده وپوست او را نشنح (؟) بسیار بود و به فرح (؟) مشابهت دارد و تفرقه بآن است که رنگ پاشان سرخ باشد و طعم عفص، (ترجمه صیدله ابوریحان بیرونی)، در صیدنه عربی چنین آمده است: باسان الرازی هوثلثه عروق کثیرالتلوی شبیه بالوج بالسریانیه ای اسنان الذئب، (عکس نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه مرکزی دانشگاه)
لغت نامه دهخدا
امیر تاشان از بزرگان دربار پادشاهان قراختای کرمان است، بسال 675 هجری قمری که خواجه صدرالدین ابهری بجای قاضی فخرالدین بوزارت نصب شده بود، سلطان محمودشاه را در صحبت امیر تاشان به اردوی اصفهان فرستاد، رجوع به تاریخ گزیده ص 534 شود
لغت نامه دهخدا
نام محلی است در نواحی شرقی هرات
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان رودبار قصران بخش افجه شهرستان تهران، آب آن از چشمه سار و رود خانه جاجرود و آهار و محصول آنجا غلات، میوجات مختلف، قلمستان، سیب زمینی و عسل است، ساختمان دبستان آن از بناهای سلطنتی است، تابستان حدود 50 خانوار از شهر برای هواخوری در این ده ساکن میشوند، دو مهمانخانه و چندین دکان مختلف دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
به معنی آنهاست که جمع غایب باشد، (برهان)، او، آنها:
خوبان همه سپاهند اوشان خدایگان است
مرنیکبختیم را بر روی او نشان است،
رودکی
لغت نامه دهخدا
(اَ / اُو)
افشان، که پاشیدن و افشاندن باشد. (آنندراج) (برهان) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
از قرای هرات است، (معجم البلدان) (تاج العروس) (مراصد الاطلاع) (الانساب سمعانی)، دهی است بهرات، (منتهی الارب)، دهکده ای است از دهات هرات، (مرآت البلدان ج 1 ص 160)، از قراء هرات است، (حاشیۀ تاریخ بیهقی چ ادیب ص 110)، بین هرات و غور است، (حاشیۀ تاریخ سیستان ص 206) : روز شنبه دهم جمادی الاولی از هرات برفت باسوار و پیادۀ بسیار و پنج پیل سبکتر و منزل اول باشان بود، (تاریخ بیهقی ص 110)، احتمال اینکه باشان مرو و باشان هرات محل واحدی باشد نیز میرود
لغت نامه دهخدا
در حال پاشیدن:
همی پای کوبنده بر فرش چین
ز سر مشک پاشان گل از آستین،
اسدی
لغت نامه دهخدا
قریه ای از هرات و از آنجاست ابوعبید احمد بن محمد بن ابی عبید مؤدّب هروی پاشانی و آنرا فاشان نیز گویند
لغت نامه دهخدا
شهر کاشان یکی از قدیمترین شهرهای ایران در 205هزارگزی جنوب قم و 252هزارگزی جنوب تهران در دامنۀ خاوری سلسله جبال مرکزی کشور واقع است، مختصات جغرافیائی آن به شرح زیر است: طول 51 درجه و 27دقیقه، عرض 33 درجه و 59 دقیقه، ارتفاع 945 گز مرتفعتر از سطح اقیانوس (215 گز از تهران پست تر است)، اختلاف ساعت کاشان با طهران تقریباً 6 ثانیه است، در طهران ساعت 12 و در کاشان ساعت 12 و 6 ثانیه است، جمعیت شهر کاشان بموجب صورت ادارۀ آمار 54660 نفر بشرح زیر است: 26632 ذکور و 28028اناث ولی چون در سالهای اخیر اغلب در طهران ساکن شده اند فعلاً بیش از 50هزار سکنه ندارد، شهرکاشان مانندسایر شهرهای قدیمی کشور خیابان و کوچه های مستقیمی نداشته و در خلال سنوات 1315 تا 1320 نقشۀ جامعی برای آبادی این شهر تهیه شده بود که قسمتی از آن اجرا و قسمت مهم آن باقی است، خیابانهائی که طبق نقشه احداث شده بشرح زیر است: 1 - خیابان پهلوی (سابق) : بطول 3هزارگز و مشجر است با اینکه 15 سال از تاریخ احداث آن میگذرد معهذا بواسطۀ فقر عمومی طرفین خیابان کاملاً آباد نشده است، ادارات فرمانداری، شهرداری، شهربانی، پست و تلگراف، اقتصاد، در این خیابان واقع و دارای 3 فلکه است، 2 - خیابان صبا: از فلکۀ مقابل ادارۀپست و تلگراف منشعب میگردد و بدروازۀ فین و جاده شوسۀ آن منتهی میشود و مشجر است، ادارات بهداری و کشاورزی در این خیابان واقعند، 3 - خیابان فیض از خیابان صبا منشعب و بمیدان فیض اول بازار منتهی و طول آن قریب 500 گز است، 4 - خیابان افضل که به میدان فیض منتهی میگردد و طول آن قریب سیصد گز است، بازار سرپوشیده قدیمی موازی با خیابان افضل تا محل نخل ممتد و شعبات فرعی نیز دارد و مانند سایر بازار شهرهای دیگرهر چند گزی متعلق بیکی از اصناف است، اماکن شهرکاشان بر حسب ممیزی ادارۀ دارایی در سال بیست و هفت 8500 شماره بود و تعداد 2624 باب مغازه و دکان دارد، تعداد دستگاههای قالی بافی شهر کاشان در سال 1326، 4477 نفر مشمول مالیات داشته که اکثر یک یا دو و تعداد قلیلی بیش از دو دستگاه قالی داشته اند، در حدود دوهزار دستگاه مشکی بافی (پارچه وطن) و 500 دستگاه مخمل دوزی و دستمال ابریشم بافی دارد، قالی کاشان از حیث نقشه و ظرافت بخوبی معروف و مخمل بافی و زری دوزی آن از قدیم الایام معمول بوده که فعلاً اهمیت قدیم را ندارد، در شهر کاشان یک کار خانه ریسندگی و یک کار خانه تصفیۀ پنبه و عدل بندی و یک کار خانه تصفیۀ پشم وجود دارد، اخیراً شرکت سهامی از بازرگانان تشکیل و در نظر است کار خانه نساجی بزرگی وارد نمایند، یکی از معایب عمده شهر که هر تازه وارد فوراً احساس مینماید کمی آب شهر است، در ازمنۀ قدیم آب چشمۀ معروف سلیمانی فین و فاضل آب رودهای نابر، قمصر، قهرود که در اطراف شهر بمصرف زراعت میرسد آب شهر را نیز تأمین مینموده ولی بمرور زمان و پیدایش امنیت و آباد شدن قراء فینین، دیزچه، حسن آباد، متحر، آبهای مزبور بمصرف آبیاری در آبادیهای بالا رسیده قطره ای بشهر نمیرسد، فعلاًچند رشته قنات کم آب که عموماً اولین چاه آنها قسمت باختر و جنوب باختری شهر است و در طول شهر در عمق یک الی 5 گز از خانه بخانه دیگر گذشته و اغلب بواسطۀقلت آب بمحله هایی که طبق مدارک قدیم حق آبه دارند نمیرسند، اسامی قنوات و مقدار آب بها بشرح زیر است:
قنات میرباقر در حدود یک سنگ، قنات دولت آباد دو سوم سنگ، قنات نظرآباد یک سوم سنگ، قنات حاجی نیم سنگ، قنات عبدالرزاق خان دو سوم سنگ، قنات محمودآباد دوسوم سنگ، قنات چهار باغ نیم سنگ، قنات منظم آباد نیم سنگ، در شهرکاشان حدود 70 آب انبار عمومی بزرگ و کوچک وجود دارد که در زمستان آبگیری شده تابستان بمصرف میرسد، بزرگ ترین آب انبارهای شهر که در تمام سال دارای آب هستندعبارتند از: آب انبار حاجی سید حسین در بازار رنگرزها، آب انبار درب زنجیر در محلۀ درب زنجیر، آب انبار مسجد میدان جنب میدان فیض، آب انبارهای خان، درب اصفهان، میدان کهنه، حاجی محمد باقر، نیز از آب انبارهای مهم و بزرگ شهر میباشند، چاههای آب شهر کاشان بعمق 20 الی 30 گز است، در شهر کاشان 3 دبیرستان، 14 دبستان، یک بیمارستان و سه درمانگاه وجود دارد، آثار قدیمه: صورت اماکن تاریخی شهر که در باستان شناسی گرد آوری شده بشرح زیراست: 1 - منارۀ مسجد جمعه: تاریخ بنا دورۀ سلجوقیان 466 هجری قمری بعلاوۀ باقیماندۀ محراب گچ بری دورۀ سلاجقه در این مسجد دیده میشود، 2 - محل معبد سلوکی - بین شهر کاشان و فین، تاریخ بنا عهد سلوکی، محل مزبور موسوم به تپۀ سی ارک و اثر ظاهری از معبد دیده نمیشود، مسیو کریشمان باستان شناس مشهور در پائیز سال 1313 ه، ش، جهت موزۀ لوور در آنجا حفاری نموده است، 3 - منارۀ زین الدین: تاریخ بناقرن هفتم هجری، 4 - مقبرۀ امامزاده سلطان میر احمد:تاریخ بنای گنبد و یکی از دربهای چوبی آن سال 941 هجری قمری است، 5 - مسجد قیریا وزیر، کتیبۀ سر در مورخ به سال 1055 هجری قمری است، 6 - مسجد میدان فیض، تاریخ بنا 855 تا 872 هجری قمری (سلطنت ابوسعید گورکانی)، 7 - بنای امامزاده حبیب بن موسی، تاریخ بنا از عهد صفویه، 8 - مدرسه سلطانی، دورۀ قاجاریه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
شهری است بسیارنعمت کاشان و از آنجا دبیران و ادیبان بسیار خیزند و اندر وی کژدم بسیار خیزد، (حدود العالم ص 143)، شهری است در ماوراءالنهر و وادی اخسیکت دم دروازۀ آن واقع شده، (معجم البلدان)، نسبت بدان کاشانی و کاشی هم آمده است،
از سمرقند بسی کس بدعای تو شدند
بزیارتگه کاشان و عبادتگه اوش،
سوزنی،
و رجوع بمادۀ ذیل شود
شهرستان، از شهرستانهای استان دوم از دو بخش مرکزی و سواد کوه تشکیل میشود، و بخش مرکزی دارای 15 دهستان و 335 آبادی است و سکنۀ آن: 166300 تن است، آب آن از رودخانه، محصول آن برنج، کنف، غلات، کنجد، ابریشم، توتون، صیفی و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
کاشانه، خانه:
بسته پیشت کمر دوپیکروار
بت مشکوی و لعبت کاشان،
مسعودسعد،
، منزل زمستانی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خاقان سعید، (میرزا) چهارمین فرزند امیر تیمور گورکان است. در سال 779 هجری قمری به دنیا آمد و در سن بیست سالگی یعنی در سال 799 هجری قمری حکمران مستقل خراسان گشت و سکه بنام خویش زد و در سن 38 سالگی یعنی سال مرگ تیمور ’807’ پادشاه مستقل بودو در سنوات 809 مازندران و 811 ماوراءالنهر و 817 فارس و 819 کرمان و 823 آذربایجان را تصرف کرد و در اواخر سال 823 او را با اسکندر پسر قرایوسف حاکم سابق آذربایجان جنگی دست داد که منجر به فرار اسکندر گشت و در سال 830 بوسیلۀ احمد نامی در مسجد جامع هرات بوسیلۀ کارد مورد سوء قصد قرار گرفت ولی از مرگ نجات یافت در سال 832 مجدداً اسکندر به عراق و آذربایجان تجاوز نمود و شاهرخ در صحرای سلماس بجنگ او شتافت و اسکندر نیز مجدداً فرار کرد. شاهرخ 43 سال سلطنت کرد و 73 سال عمر نمود و در سنۀ 850 هجری قمری در شهر ری درگذشت، در زمان سلطنت خویش برای ترمیم خرابیها که پدرش کرده بود کوشش کرد. دیوارهای هرات و مرو را ساخت به آبادی شهرها همت گماشت. پادشاهی بود نیکوکار و اصحاب علم و دانش را گرامی میداشت و ارباب صنعت راطرف توجه قرار میداد و در زمان وی علم و صنعت رواج یافت. و موسیقیدان معروف عبدالقادر مراغه ای و آوازخوان مشهور یوسف اندکانی و قوام الدین معمار و مولانا خلیل نقاش از هنرمندان آن دوره بودند. (حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 554، 553) (تاریخ سرجان ملکم ص 159) (تاریخ مفصل ایران تألیف عبدالله رازی ص 353)
لغت نامه دهخدا
شهری است نزدیک قم در فاصله سی فرسنگی اصفهان و اهل آن همه شیعه هستند و جماعتی از دانشمندان و ادیبان بدانجا منسوبند، (الانساب سمعانی)، معرب کاشان، رجوع به کاشان شود
دهی است از دههای هرات و آن را باشان نیز گویند، (روضات الجنات خوانساری ص 54)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 113 تن. آب از رودخانه. محصول آن غلات و توتون. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان پائین شهرستان نهاوند، واقع در ده هزارگزی جنوب راه شوسۀ نهاوند به کرمانشاه. دشت و سردسیر. دارای 195 تن سکنه. آب آن از رود خانه گاماسیاب. محصول آنجاغلات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واشدن
تصویر واشدن
مفتوح و گشاده شدن، باز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واشام
تصویر واشام
معجر مقنعه رو پاک سرانداز: (چو بران شد ز پرده جست بربام ربودش باد از سر لعل واشام) (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واران
تصویر واران
آرنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشان
تصویر کاشان
خانه، کاشانه: (بسته پیشت کمر دو پیکر وار بت مشکوی و لعبت کاشان) (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوشان
تصویر اوشان
افشاندن که پاشیدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشان
تصویر پاشان
در حال پاشیدن: مشک پاشان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته ورشان کبوتر جنگلی در اوستایی ورشا به مانک بیشه و درخت آمده (پور داود یشت ها) این واژه را برهان نیز به نادرست تازی دانسته و در بیشتر واژه نامه های فارسی نیز تازی آمده نام دیگر پارسی آن کناد است در تازی بدان قمری نیز گویند که در فرهنگ عمید برابر است با (موسی کوتقی) یا موسا کو تقی (گویش مشهدی) و موسیچه (گویش بیرجندی) این پرنده که نام پارسی آن ماچوچه است یکی از گونه های ورشان است، جمع ورشان، از ریشه پارسی ورشان ها کنادها قمری بر سر سرو زند پرده عشاق تذرو ورشان نای زند بر سر هر مغروسی. (منوچهری) توضیح این کلمه در قاموسهای عربی لغت تازی محسوب شده. در اوستا بمعنی بیشه و درخت آمده. بار تولمه این لغت را درکلمه فارسی ورشان بمعنی کبوتر جنگلی ضبط کرده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واشام
تصویر واشام
مقنعه، روسری، واشامه، باشام، باشامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واشدن
تصویر واشدن
((شُ دَ))
باز شدن، شکفته شدن، پراکنده شدن، برطرف شدن، جدا شدن، بند آمدن، دست برداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از والان
تصویر والان
رازیانه، گیاهی است خوش بو با دانه های ریز که برای نفخ مفید است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورشان
تصویر ورشان
((وَ رَ))
نوعی کبوتر صحرایی تیره رنگ که بالای دمش سفید است، جمع وراشین
فرهنگ فارسی معین