واریز کردن، خراب شدن، خرابی، واریز کردن مثلاً ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص، فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار، خراب شدن مثلاً دیوار اتاق واریز کرده بود
واریز کردن، خراب شدن، خرابی، واریز کردن مثلاً ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص، فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار، خراب شدن مثلاً دیوار اتاق واریز کرده بود
چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند، آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان می کنند، برای مثال همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر / رنج ورزید کنون بربخورد برزگرا (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۵ حاشیه)، شاخۀ تاک
چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند، آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان می کنند، برای مِثال همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر / رنج ورزید کنون بربخورد برزگرا (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۵ حاشیه)، شاخۀ تاک
همچو باشد چنانکه گویند گل واری یعنی همچو گل و نبات واری یعنی همچو نبات، لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود، (برهان)، وارینه، (برهان) (آنندراج)، مانا، (ناظم الاطباء)، و رجوع به وار شود
همچو باشد چنانکه گویند گل واری یعنی همچو گل و نبات واری یعنی همچو نبات، لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود، (برهان)، وارینه، (برهان) (آنندراج)، مانا، (ناظم الاطباء)، و رجوع به وار شود
رشتۀانگور، (یادداشت مؤلف)، شاخۀ درخت رز، هر چیزی که با آن خوشۀ انگور را آویزان می کنند، جائی که به آن خوشۀ انگور را می آویزند، (ناظم الاطباء)، چفته، (یادداشت مؤلف)، تکیه گاه درخت رز، جوانۀ درخت رز، جائی که از آن خوشۀ انگورمیروید، (ناظم الاطباء)، و نیز رجوع به وادیج شود
رشتۀانگور، (یادداشت مؤلف)، شاخۀ درخت رز، هر چیزی که با آن خوشۀ انگور را آویزان می کنند، جائی که به آن خوشۀ انگور را می آویزند، (ناظم الاطباء)، چفته، (یادداشت مؤلف)، تکیه گاه درخت رز، جوانۀ درخت رز، جائی که از آن خوشۀ انگورمیروید، (ناظم الاطباء)، و نیز رجوع به وادیج شود
بر وزن بادیج به معنی وایج است که جفت و چوب بندی تاک انگور باشد، (از برهان)، رجوع به وایج شود: خوش آن دمی که نشینم ز آفتاب فراق به صحن گلشن وصلت به سایۀ واییج، ؟ (از جهانگیری)
بر وزن بادیج به معنی وایج است که جفت و چوب بندی تاک انگور باشد، (از برهان)، رجوع به وایج شود: خوش آن دمی که نشینم ز آفتاب فراق به صحن گلشن وصلت به سایۀ واییج، ؟ (از جهانگیری)
وادیج، جم اسپرم: او بر اطراف درخت در چهار فصل از سال خرم بماند ... و در بخارا نبات او را والیجها کنند چنانکه تاک را، (ترجمه صیدنۀ ابوریحان نسخۀ خطی کتاب خانه مرحوم دهخدا و نیز نسخۀ چاپی زکی و لیدی توغان)
وادیج، جم اسپرم: او بر اطراف درخت در چهار فصل از سال خرم بماند ... و در بخارا نبات او را والیجها کنند چنانکه تاک را، (ترجمه صیدنۀ ابوریحان نسخۀ خطی کتاب خانه مرحوم دهخدا و نیز نسخۀ چاپی زکی و لیدی توغان)
تنگه لاریج در مازندران در ناحیۀ شمالی البرز واقع است، از حیث وجود معادن آهن و زغال سنگ بهترین نقطۀ ناحیۀ شمالی کوههای البرز است، در این محل بواسطۀ نبودن درخت رگه های آهن و زغال سنگ خوب نمایان و رگه های سنگ آهن دارای سی سانتیمتر عرض میباشد، در قسمتی که رودخانه آبشاری تشکیل میدهد در پنج نقطه رگه های سنگ آهن پیداست که هر یک چهل سانتیمتر عرض و یک متر و نیم طول دارد، در این ناحیه از قدیم استفاده از کلوخه های آهن انجام میگرفته و اکنون هم کم و بیش استخراج مینمایند، ترتیب استفاده از سنگهای آهنی به این شکل است که در کوره های کوچک تنگۀ لاریجان سنگ آهنی را که بواسطۀ جریان آب از کوه جدا شده است جمع و ذوب می کنند، (جغرافیای اقتصادی تألیف آقای کیهان ص 259 - 260)
تنگه لاریج در مازندران در ناحیۀ شمالی البرز واقع است، از حیث وجود معادن آهن و زغال سنگ بهترین نقطۀ ناحیۀ شمالی کوههای البرز است، در این محل بواسطۀ نبودن درخت رگه های آهن و زغال سنگ خوب نمایان و رگه های سنگ آهن دارای سی سانتیمتر عرض میباشد، در قسمتی که رودخانه آبشاری تشکیل میدهد در پنج نقطه رگه های سنگ آهن پیداست که هر یک چهل سانتیمتر عرض و یک متر و نیم طول دارد، در این ناحیه از قدیم استفاده از کلوخه های آهن انجام میگرفته و اکنون هم کم و بیش استخراج مینمایند، ترتیب استفاده از سنگهای آهنی به این شکل است که در کوره های کوچک تنگۀ لاریجان سنگ آهنی را که بواسطۀ جریان آب از کوه جدا شده است جمع و ذوب می کنند، (جغرافیای اقتصادی تألیف آقای کیهان ص 259 - 260)
چفت و چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند، (برهان)، واکیج، چفته، چفته بندی، داربست، چفته و داربست که عرب آن را عریش گوید، (از منتهی الارب)، چفته و چوب بندی که تاک انگور بر بالای آن اندازند، (ناظم الاطباء)، چفتی باشد که انگور بر بالای آن اندازند، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، چفتی باشد که انگور بر بالای آن افکنند، (منتهی الارب) : انگورها بر شاخها، مانندۀ چمچاخها وادیجشان چون کاخها بستانشان چون لاویه، منوچهری، شحط الجله، چوبی را در پهلوی بیخ رز نهاد تا بدان بر وادیج خود برآید، عرش الکرم، وادیج بست رز را، اعترش العنب، برشد تاک بر وادیج، عروش، تعرش، وادیج بستن رز را، عریش، وادیج رز، جازع، چوب وادیج که بر آن شاخهای انگور اندازند، فیل، رسن باریک از پوست خرمابن و گاهی آن را بر حلقۀ دو چوب استادۀ وادیج بندند، توقیع، وادیج انگور ساختن، وهط، نام حدیقه ای که عمرو بن عاص را بود در طائف بر سه گروه ازوج وادیج انگورش برده لک چوب بود و قیمت هر چوبی درهمی، دقران، چوبهای وادیج، دجران، بالکسر چوب منسوب به وادیج، قلال، چوب برپای کرده جهت وادیج انگور، عنم، رشته مانندی است که بدان انگور بر وادیج برآید، دعمه، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، دعام، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، دعام، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، (منتهی الارب)، رشتۀ انگور بود، (نسخه ای از اسدی)، وادیج چوب انگور باشد که رشته بود، (نسخه ای از اسدی) : همه وادیج پر انگور و همه جای عصیر زانچ ورزید کنون بر نخورد برزگرا، شاکر بخاری، ، جائی که انگور از آن آویزند، (برهان)، وادخ و هرجایی که انگور از آن آویزند، (ناظم الاطباء)، جایی از تاک که خوشۀ انگور از آن روید، (منتهی الارب) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (سروری) (رشیدی)، آنجا از درخت تاک که انگور از آن برآید، (ناظم الاطباء)، و بعضی خمی را گفته اند که انگور در آن ریزند به جهت سرکه شدن، (برهان)، خمی که برای سرکه در آن انگور ریزند، (ناظم الاطباء)، آستینی باشد که از پارچۀ سفید و آبی و غیره قلمی آجیده کنند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای کشند، (برهان)، چاقچور شاطران، (سروری) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، شلوار مانندی الوان و آجیده کرده شده که شاطران و پیاده روان بر پای کشند، (ناظم الاطباء)
چفت و چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند، (برهان)، واکیج، چفته، چفته بندی، داربست، چفته و داربست که عرب آن را عریش گوید، (از منتهی الارب)، چفته و چوب بندی که تاک انگور بر بالای آن اندازند، (ناظم الاطباء)، چفتی باشد که انگور بر بالای آن اندازند، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، چفتی باشد که انگور بر بالای آن افکنند، (منتهی الارب) : انگورها بر شاخها، مانندۀ چمچاخها وادیجشان چون کاخها بستانشان چون لاویه، منوچهری، شحط الجله، چوبی را در پهلوی بیخ رز نهاد تا بدان بر وادیج خود برآید، عرش الکرم، وادیج بست رز را، اعترش العنب، برشد تاک بر وادیج، عُروش، تعرش، وادیج بستن رز را، عریش، وادیج رز، جازع، چوب وادیج که بر آن شاخهای انگور اندازند، فیل، رسن باریک از پوست خرمابن و گاهی آن را بر حلقۀ دو چوب استادۀ وادیج بندند، توقیع، وادیج انگور ساختن، وهط، نام حدیقه ای که عمرو بن عاص را بود در طائف بر سه گروه ازوج وادیج انگورش برده لک چوب بود و قیمت هر چوبی درهمی، دُقران، چوبهای وادیج، دِجران، بالکسر چوب منسوب به وادیج، قلال، چوب برپای کرده جهت وادیج انگور، عنم، رشته مانندی است که بدان انگور بر وادیج برآید، دِعمه، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، دِعام، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، دِعام، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، (منتهی الارب)، رشتۀ انگور بود، (نسخه ای از اسدی)، وادیج چوب انگور باشد که رشته بود، (نسخه ای از اسدی) : همه وادیج پر انگور و همه جای عصیر زانچ ورزید کنون بر نخورد برزگرا، شاکر بخاری، ، جائی که انگور از آن آویزند، (برهان)، وادخ و هرجایی که انگور از آن آویزند، (ناظم الاطباء)، جایی از تاک که خوشۀ انگور از آن روید، (منتهی الارب) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (سروری) (رشیدی)، آنجا از درخت تاک که انگور از آن برآید، (ناظم الاطباء)، و بعضی خمی را گفته اند که انگور در آن ریزند به جهت سرکه شدن، (برهان)، خمی که برای سرکه در آن انگور ریزند، (ناظم الاطباء)، آستینی باشد که از پارچۀ سفید و آبی و غیره قلمی آجیده کنند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای کشند، (برهان)، چاقچور شاطران، (سروری) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، شلوار مانندی الوان و آجیده کرده شده که شاطران و پیاده روان بر پای کشند، (ناظم الاطباء)
چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند: داربست مو، جایی که انگور از آن آویزند، جایی از تاک که خوشه انگور از آن روید، آستینی است که از پارچه سفید و آبی و غیره قلمی آجیده میکردند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای میکشیدند
چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند: داربست مو، جایی که انگور از آن آویزند، جایی از تاک که خوشه انگور از آن روید، آستینی است که از پارچه سفید و آبی و غیره قلمی آجیده میکردند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای میکشیدند
چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند: داربست مو، جایی که انگور از آن آویزند، جایی از تاک که خوشه انگور از آن روید، آستینی است که از پارچه سفید و آبی و غیره قلمی آجیده میکردند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای میکشیدند
چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند: داربست مو، جایی که انگور از آن آویزند، جایی از تاک که خوشه انگور از آن روید، آستینی است که از پارچه سفید و آبی و غیره قلمی آجیده میکردند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای میکشیدند